دوشنبه ۳ دی
بگذشته ز سر آب و امیدوار گریست شعری از نیما ابراهیمی
از دفتر فروش روح به نسیه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ ۲۲:۱۴ شماره ثبت ۱۲۱۳۲۰
بازدید : ۳۳۶ | نظرات : ۲۲
|
آخرین اشعار ناب نیما ابراهیمی
|
بگذشته ز سر آب و امیدوار گریست
در آب گریستن، ز شور بختی نیست؟
یک روزنه ی امید، اگر بود، نبود
حالا که ز سر گذشت، نمی باید زیست!
|
|
نقدها و نظرات
|
درود ها شاهزاده خانوم منت گذاشتید. از نظر لطفتان سپاس گذارم. | |
|
سلام جواد جان عزیز دل و پر انرژی حقیقت من خیلی درگیر کار صنعتی و مشکلات زندگی هستم که همه این روزها درگیرش هستیم و متاسفانه بارها به صفحه ام سر میزنم که لا اقل جواب کامنت ها را بدهم و کمی هم در سایت بگردم، اما یا انقدر خسته ام که چشم ها یاری نمی کنند یا ذوق و قریحه ام آن قدر کور است که دستم به کیبورد نمیخورد. خلاصه که از حضور و اظهار لطف شما بسیار سپاس گذارم. | |
|
درودها استاد بزرگوار سپاس گذارم از نظر پر مهرتان. زیبایی در نگاه شماست. | |
|
درود ها بانو. سپاس گذارم. زیبا خواندید. | |
|
سلام شاعر گرامی من هم همچنین. به امید روزی که قلم ما هم به شادی بچرخد. | |
|
دوردها بانو سپاس گذارم قدم رنجه فرمودید | |
|
سلام شاعر بزرگوار منت گذاشتید. سپاس گذارم. زیبا خواندید. | |
|
سپاس گذارم. قدم رنجه فرمودید. زیبا خواندید | |
|
دوردها بانو شادیِ گرامی قدم رنجه فرمودید و منت گذاشتید. سپاس گذارم از نظر پر مهرتان. زیبایی در چشمان شماست. | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بر شما