سه شنبه ۱ خرداد
|
|
همه آرام و قراری تو به من
|
|
|
|
|
اگر چه حکم ز ربِّ جلیل آمده بود
|
|
|
|
|
در چاه زنخدان تو افتاد
ابله دلم
که می خواست جای خالی را پر کند
|
|
|
|
|
شاد باش اما به این عاشق بیگانه نخند
|
|
|
|
|
ای در همه حال همنشین بامن
وی یادتوهرصبح وپسین بامن
من با تو مدام در وفا داری
تو در همه دم
|
|
|
|
|
بیشه زاری بود زیر کوه ها
چند زنبوری بُدند آنجا رها
|
|
|
|
|
پر از هیچ اتفاق تازهام، از نسل تقویمی زمینخورده
به روی شانهام سنگینی بیمرزی از، ارثیهی اجداد
|
|
|
|
|
آن شب که به چشمان تو گم شد مه کامل
لیلای نگاه تو شد و نقل محافل
|
|
|
|
|
چنان دل را نمودی پاره پاره/که جز مرگم نماند راه چاره
|
|
|
|
|
در دهانم می جوم
از یادم نرود
هنوز
بزرگ نشده ام
دنیای شیرین کودکی زیباست
کمی اعتماد
در دهانم م
|
|
|
|
|
تو در درون دل من نشسته ای ، ای جان
|
|
|
|
|
ظهرِ تَب کرده یِ مُرداد
عشق یا عاطفه؛
رُخ داد!
|
|
|
|
|
اول تویی آخر تویی وصل تو بسیار آرزوست
عشقم تویی در راه عشق میثم تمار آرزوست
|
|
|
|
|
دلم با تو به رویایت سفر کرد...
|
|
|
|
|
توی خواب آرزو کردم بمانم ........... پریشان کرده گیسویت روانم
|
|
|
|
|
روزگاری منزلی پر شور بود
از کرم تا مِهتَری مشهور بود
ناگهان طوفان رسید از نوعِ غم
جای شادی ها خز
|
|
|
|
|
التماس
بیــــــــا ! یکــــــــدم ببینیــــــــم آن قــــــــد ّ
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
مرا با تو خیالی ست
سراسر همه تصویر
که بر شیشه ی ساعات شنی می رقصند
|
|
|
|
|
عاقبت درمان نشد درد نوشتن در دلم
ظاهراً پیش از تولد فکر آن در من شده
|
|
|
|
|
کوچه بان کوچه ی لیلا. توبه فریادم برس حالا کوچه بان حکمی خدایی کن .توبیا وکدخدایی کن.یادروزاشنایی کن
|
|
|
|
|
دیگه تا اینجا بسه ، دیگه ادامه ش نمیدم
|
|
|
|
|
به اوج می برد بد مستی شعله را
جنون طوفان . . .
|
|
|
|
|
زیباترین شکوفهٔ باغ انار بود
|
|
|
|
|
شیرین بود عشقه تو ولی چند وقته طعمه تلخ میده
انگار به جز من یه کسی هست داره به تو نخ میده
یکی
|
|
|
|
|
به نگاهی که مرا عاشق خود کرده؛ قسم
باید امشب به غزلهای نگاهت برسم
|
|
|
|
|
در سفرها گاه گاهى راه را گم مى كنم
مقصدم را هم مسير حرف مردم مى كنم
مى روم هر لحظه پايين تر
|
|
|
|
|
آسمان ها:
منم آن ستاره پر نور
منم آن نگینی در شب
منم آن معشوقه ماه
|
|
|
|
|
کجای این خاطره ها دنبال تو بگردم
از تو نشونی ندارم دنبال چی بگردم
|
|
|
|
|
خون بهای با تو بودن خونِ دل را خوردن است
گاه شرطِ زنده بودن با رضایت مردن است
|
|
|
|
|
از خنـدهٔ تلخ من تو خـواهـی فـهمیـد :
سـازمـان حقـوق بشـری ، جـوک باشـد
|
|
|
|
|
بماندم درعجب از خلقت تو_چرا کوتاه باشد عُمرَت ای گل
|
|
|
|
|
دارَم اَز عِشق سُؤال ....
کِه چِه خواهَد اَز مَن ؟؟
|
|
|
|
|
دیدار
آن نخستین لحظه یدیدار، یادم هست
دم بهدم دود و دم سیگار یادم هست
داخِلِ لیوان برایم چای می
|
|
|
|
|
خدایا! من طلب کارت نبودم
رضا به خشم و آزارت نبودم
اگر خلقم نمی کردی، از اوّل
چنین، حیرانِ اسرارت
|
|
|
|
|
قبل از همه ی معشوقه هایت به تو ایمان آوردم
قبل از آفتاب گردانها
به آفتاب
|
|
|
|
|
ای انسان
تکیه بر خودکن و
براندیشهء خویش
چون درخت تکیه بکن
برریشهء خویش
م ب انصاری دزفولی
|
|
|
|
|
اینکه از دور ترا گاه ببینم کافیست
یا که در خواب کنارت بنشینم کافیست
دل تو بادگران است و دلم آگ
|
|
|
|
|
زخم عشقی دارم و آن درد سودای تو را
مرهمش جوید دلم، روی فریبای تو را
|
|
|
|
|
شروعِ صد سپیده بود ، شکستِ ظلمتِ تباه
|
|
|
|
|
من از سال زبون خوابم مرا بیدار می بینی ؟
|
|
|
|
|
دلبرم من را ز جمع عشق خود منها نکن
تابع عشق تو ام، دل را ز خود تنها نکن...
|
|
|
|
|
با من بگو ای آینه، تصویرِ که هستی
ای سبزترین سرو جوان، پیرِ که هستی
با من بگو ای قصه ی شیرینِ قد
|
|
|
|
|
در حیات ِ پیشین
شایـــد با تو همسایه بودم
شایـــد از پشت پنجره
تورا دیده بو
|
|
|
|
|
سرگرم که ای دلبری از یادت رفت
|
|
|
|
|
قلبم شبانه روز دعا می کند مرا
|
|
|
|
|
باز از من دربدر چه خواهی ای اشک
|
|
|
|
|
یاد عشقت موج ها را سوی ساحل می کشد
ساحل جان را به یک آشوب کامل می کشد
|
|
|
|
|
حرفی که نمانده است ببندم چمدان را
سنگین شده دل، می برم این بار گران را
|
|
|
|
|
آینهها را بشکن
در شهر کوران
نه شمع را میفهمند
و نه آیینه به کار میآید.
|
|
|
|
|
افسوس که لاله ها از میان ما رفتند
ان ساقه ایستاده،اکنون به زیر خاک رفته
|
|
|
|
|
آخرحلالکردن توغیرممکن است
تنهادلیل همین کهمنمی پرستمت
|
|
|
|
|
هی به من فکرنکن بودن من ممکن نیست....
|
|
|
|
|
باید چه کنم شدتِ طوفانت را
|
|
|
|
|
می شود عاشق دلم با پیچش گیسوی تو
می برد دلبر دلم رنگین کمان ابروی تو
|
|
|
|
|
سلام خسته نباشید من این شعر که مربوط به حضرت علی اصغر است در روز عاشورا میخوانم و چندین سال از ای
|
|
|
|
|
متنی نوشتم که درآن ،
عشق و جنون ،
لحاظ شده بود
|
|
|
مجموع ۱۲۴۲۳۵ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه |