سه شنبه ۱ خرداد
|
|
رفتی ولی یک شاعری مانده قلم در دست
|
|
|
|
|
ایستادهام
چهره به چهرهی ماه
...
|
|
|
|
|
توعشقی ماندگاری تا قیامت
دلم باعاشقی ثبت است نامت
مثال مرغکی در باغ احساس
دل دریایی ام گشته کنا
|
|
|
|
|
زیباترین نشانهی عدل خدا علی
اینهی زلال حقیقت نما علی
در ساحل وصال تو آرام میشوم
ای ناخدای کشت
|
|
|
|
|
چه دارم از تو
جز رویایی که در خاکستر لحظه ها جا مانده
من در میان اتاق های سوخته ی زمان
به دنبال
|
|
|
|
|
بزار سرکی کشم لای نسخههایت
|
|
|
|
|
دلنوشتی است که گفتیم و غزل نام گرفت
|
|
|
|
|
چیزی انگار کم است در چشمت
خنده ات گم شده است
خنده ات یا�
|
|
|
|
|
نسیم عطر احساست حُسنت
بهم می ریزد این دارالجنون را
|
|
|
|
|
کاش نمی رفتی ومی. ماندی. همیشه. ای بهار
|
|
|
|
|
دلِ ماهی به دریا مانده در مشعر نمی دانی
|
|
|
|
|
امارات از نگاهِ مرتضی علی ،
چون استخوانی ست ،
گیر افتاده در حلق
|
|
|
|
|
شمعی افروخته بودم حرف دل رابنویسم
|
|
|
|
|
من شهر عشقم، اگر مسافرش تو باشی
|
|
|
|
|
همه دل شده سرایت نفسم نفس هوایت
|
|
|
|
|
اصلِ ولایت، چو از غدیر شد آغاز
عیدِ ولایت بوَد غدیر، برادر
|
|
|
|
|
نیمه شب آرامبوسیدملبانش را بهناز
اومرامحکم گرفت وگفت اینطوری ببوس
|
|
|
|
|
مژده ای مستان سر خم باز شد
|
|
|
|
|
نفَس ِ سوسَنی ...........
تقدیم به امام هادی (ع)
|
|
|
|
|
دیروزاگربستم پیمان وفاداری
|
|
|
|
|
یکی نی من ای دنیا که حال منه خوش بی گپ بفهمه ؟!
|
|
|
|
|
دست اتنها تو دستم
ادگو که مه پشتت هستم
ادگو که مه با تو توی بهشتم
امگو خدا اینوشتن سرنوشتم
|
|
|
|
|
روزی که جهان نطفه زد آغاز علی شد
|
|
|
|
|
چشمان تو
دفتر شب را خط می زند
پلنگ ماه
را انکار می کند
|
|
|
|
|
🎶 من موزیـــــک ِ بی کلامَـــــم
حرف نزدن های ِ من حتی ارزش ِ شنیــــدن دارد
گـــــــوش کن ..
|
|
|
|
|
در این سکوت شب زده صدای تو ترانه خواند/ترانه ای هوس شد و جنونی از لب تو خواند
|
|
|
|
|
چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدی
|
|
|
|
|
«مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم»
برایم فاطمه مادر
|
|
|
|
|
فاطمه گل بابا لالایی کن لالا. لولوتوروبرده ازخونه ی ما .بابامیادپیشت توقبرستون شبها .قصه میگه میگه و
|
|
|
|
|
ساقی مستان تویی مستی هفتاد و دو تن پای توست
|
|
|
|
|
کاش می دیدی دلم را در فراقت یک شبی
|
|
|
|
|
میوزد عطر خوش از برکه آرام غدیر
می دهد هر نفسی مژده پیغام غدیر
|
|
|
|
|
آنکه تشنه آمد و لب تشنه هم رفت پدر بود
|
|
|
|
|
هی نگو احمد که را مولا گفت
دست هم معراجیش بالابرد
|
|
|
|
|
خانم؛ سلام؛ آیا به من پا می دهی تو
آیا مرا در سینه ات جا می دهی تو
|
|
|
|
|
دادار دودوری برپاست ،
ز طبل و سُرنا
|
|
|
|
|
تن شلاق تر مضراب خونین ساز ظلمت
|
|
|
|
|
در جوانی پیر گشتم تا تو را پیدا کنم...
|
|
|
|
|
سر میخورم بر بالشی از واژه هر شب
|
|
|
|
|
قلمم نبض دلت یکسان نیست
توبرای چه دلت خشک شده؟
|
|
|
|
|
مرا از تو جدا کردند و من در حصر خود ماندم
|
|
|
|
|
مشق می نویسم
تا نیمه های شب، شبِ کودکی
چهره ی روز سیاه ست.
|
|
|
|
|
گر ز دستم گل بچینی، من تو را، چون گل ببویم
گر تو آیی، شانه خواهی، نغمه ها چون گل بگویم
|
|
|
|
|
در دلم آتشی شعله کشیده قامت سروتنم را
یا بسوزان در دمی این تن و جان محزونه ام را
یا که خاموش کن آت
|
|
|
|
|
کجاست مونس جان تا که جان دهم به رهش
بگو بیا مگر امروز عید قربان نیست
|
|
|
|
|
و ندید
کبوتر،
کلاغ خوشهچین صلح شده است.
|
|
|
|
|
به دردم خو گرفتم نیستم پیگیر درمانی
و این ظلمت نخواهم داد بر هر شئ نورانی
نگشته حاصلم در مکتب
|
|
|
|
|
همسفردلزده ام تاب توبی تاب من است
|
|
|
|
|
صدای پای غزلهای ناب میآید
دوباره رهگذر از کوچههای خواب میآید
مرا کفن کن و بعد بسوزان
به اخم هی
|
|
|
|
|
سر، سراسر مو
جنگل انبوه
استرس بالاست
شوره
زار می زند موهایم را
( شامپو برای انواع مو
موجو
|
|
|
|
|
ای دل تو یک سو میبری ، مستی به سوی دیگری
ترسان از این مستی گری ، دیوانه بگریزد ز ما
|
|
|
|
|
دوبیتی نی از قدرت الله حاجی پور
نـوای نــی نـوایی دلنشیـــن است...تـرنــم هـای بــس آتشیـــن است
|
|
|
|
|
به هر طرف که می روم دلم به جستجوی ت
|
|
|
|
|
این جان ضعیفم فدای رخ ماهت
چشمان ضعیفم چقدر مانده براهت
حرفهای مرا خوب نگهدار به یادت
صد بار اگر
|
|
|
|
|
چقدر ازخانه فراریست این قلبِ خون چکان !
"جون به عزرائیل نمیدهد" ،
نهایتاً همچون ، قطره چکان
|
|
|
|
|
تمام خاطراتم را شکافتم دلم را باز به آتش من گداختم
مرور خاطراتم زهره ماراست تمام مطلبش اندوهناک ا
|
|
|
|
|
نمیخوام که کسی منو درکم کنه
نمیخوام حتی کسی یه بارم صدام کنه
این روزها روزهای شادیمه ولی
نمی
|
|
|
مجموع ۱۲۴۲۳۵ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه |