يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
|
|
ما را که تو کشتي... به خير، عشق جهان سوز
اي قاتل خاموش شما را به سلامت
|
|
|
|
|
تو دریای عشقی و بارون منم
//میام تا تو آغوش تو گم بشم
|
|
|
|
|
ای ساقی هر مستی
ای پاکی زهر پستی
|
|
|
|
|
چشمانت
و منظومه ی شمسی
از یک دسته اند
دسته ناشناخته ها !
***
شنبه ها
یک ، دو ، سه ، چهار ،پنج
|
|
|
|
|
دستهایم را تواگر پینه زده می دیدی
|
|
|
|
|
بهترین لحظه برای بوسه ام وقتی ست که
|
|
|
|
|
شریک ِ غم و ماتم ِ من نباش......که پرپر زدن دیدنش ساده نیس!
تو چشمام پُر از اشکِ ، اما دلم.....وا
|
|
|
|
|
رخشانه نوزده ساله در افغانستان سنگسار شد👆👆
شعر...محم
|
|
|
|
|
از دیدن آئینه دلم سخت گرفته
ای داد که من هستم و این روی سیاهم
یاران همگی رفتن و من هیچ ندارم
|
|
|
|
|
کوله بارم را جمع کردم.
یک بغچه دلتنگی!!
.یه بغل حس تنهایی!!
دو ورق حرف نگفته!!
|
|
|
|
|
آدمي را جنس او از ذات اوست //
ذات او هم حاصل ذّرات اوست
|
|
|
|
|
بزن دف را که من امشب خراب یاد دلدارم
پرُ از عشقم ولبریزم تُهی از عقل و پندارم
بزن مطرب بزن تا
|
|
|
|
|
بوسه برنعلین زنند ال سعود مشرک و کافرهمه اهل جهود
|
|
|
|
|
به دنبالت
با کفش های گلی ام
در کوچه تان دویده بودم....
|
|
|
|
|
وطن ای دامن افروز و روشن
وطن ای باور نسرین و سوسن
وطن ای محبس دیو و دد و کین
وطن آزاده ی جان و سر
|
|
|
|
|
خواستم بگویم
از تو بعید است ...
|
|
|
|
|
هوایی چشم ه توام -هوایی ام هوایی
|
|
|
|
|
غزلی نوشته لیلی برسد به دست مجنون
چه کنم دلم گرفته شده از نبودنت خون
تو گلایه داری و من نکنم گلایه
|
|
|
|
|
همه کس درهمه جا
یکصدا......
|
|
|
|
|
غمگین مباش ؛ ایدل همیشه شاد باش
عاشق مباش؛ کوهکن تو ، چه فرهاد باش
|
|
|
|
|
کوچ می کنم از شعر زندگیت،
با کوله بار قافیه ها،
این روزها دیگر کسی غزلخوان نیست...
شعرهایِ کوتاه
|
|
|
|
|
بی حوصله که باشی و "دوستی" نداشته باشی
بذر "عشق" کاشته باشی و "معشوقه ای" برنداشته باشی
|
|
|
|
|
زیباترین نقاشی خداست زن...
|
|
|
|
|
هَر کوچ کوچِت بی
کوچِت بی وَه راس
دُما ای کوچَه ، آخِرِ دنیاس ...
***
|
|
|
|
|
زندگی حمام گل سرخ است....
|
|
|
|
|
آاااه، چه دنیایی بود! آن زمان که به ماه برای سفر نگاه میکردم.
|
|
|
|
|
کاش بارانی نبارد چون که دختر بچه ای
زیر بارش های دیشب فال هایش خیس شد
|
|
|
|
|
این را بخوان لطفا رفیق من
تعریف یک فیلم رمانتیک است...!
|
|
|
|
|
گوهری کم کرده ام بنگر نمیدانی کجاست؟
هیچ میدانی که این
|
|
|
|
|
در انتهای بیراهه ای ممکن
در خانه ای دورافتاده تر از مسیر هر روزه صبح
|
|
|
|
|
تا می عشقت شود بر من گوارا بیشتر...
|
|
|
|
|
روح خورشید به سرپنجه ی یخ پنهان است
|
|
|
|
|
امشب نمی دانم چرا ، مجنون دل شیدا شده
دل کنده از لیلای خود اوار
|
|
|
|
|
ابلیسی و در کار تو صد حیله و مکر است
لبخند مزن در پس هرنیش تو زهر است
هرچند گریزی زمن عاشق تنها
|
|
|
|
|
شاعری شاید بیاید به سر و قدّم، نه جرم
شاعری بوده خلاف آخرین حدّم، نه جرم
گفتهای وجدان مجرم ما
|
|
|
|
|
در شب یلدایی من ردّ پای خواب نیست
این نهنگ تشنه را دیگر امید آب نیست
بس که ظلمت دیدهام در دستهای
|
|
|
|
|
همیشه دفتر ما را به عقده وا کردند
به نام نقد و مرمت به ما جفا کردند
|
|
|
|
|
من از دلواپسِ شعار پرست ، انسانِ مدرنِ غار پرست
12 ماهِ سالِ در غم اسیر ، ملتِ محزونِ ، زار پرست
ت
|
|
|
|
|
من
در تو
غرق خواهم شد
این پایان پرنده ایست
که عاشق ماهی شده...
|
|
|
|
|
سر می روم از سرمای نگاهت در این هوای سرد...
|
|
|
|
|
وَ تیکٌل تا بَلَهزار نار و تاسَک
و اوزهلی گرٌهته تا گِورک
|
|
|
|
|
دلم هوای نم نم باران میخواهد
دلم هوای پر گشودن دارد
از تو پرم
از خودم خالی
|
|
|
|
|
نشست بر صفحه احساسم تیر کمانت
|
|
|
|
|
ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ ﻟﻐﺰﺍﻥ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﺤﮑﻢ
ﻧﺮﺩﻩ ﯼ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﺍﻧﮕﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺭ ﺗﺮﮎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺳﺖ
|
|
|
|
|
گاهی دلم هوای تو مطلوب میکند
حال مرا هوای تو هم خوب میکند
|
|
|
|
|
یه عشقی که خیلی واسم مقدسه
یه عمریه خبر ندارم واسه من همه کسه
|
|
|
|
|
دیوانه ام بخوان
مجنون مرا بنام
اما حضور آینه ها را ز من مگیر
|
|
|
|
|
آدمی ناتوان به دنیا می آید
و ناتوان از دنیا می رود
|
|
|
|
|
به نغمه ها دیگر دلخوش نمیشود، گرگی که پایانش را میبیند...
|
|
|
|
|
سیزده روز است آبان آمده /
روز جنگ کفر و ایمان آمده /
بار دیگر ماه "جاء ا
|
|
|
|
|
باز امدم تا یک زمان ، در عشق جانبازی کنم
جامی زخون دل خورم ، دل را چ
|
|
|
|
|
ازتو دلگیرم...
اما باز هم از بی عشق ماندن می هراسم...
|
|
|
|
|
نفسم را به نفس های تو بستم ای دوست..
|
|
|
|
|
آبی ترین نیلوفر عشق
راز تو درسینه ی مرداب می ماند...
|
|
|
|
|
چه فرقی می کند
پشت چشم
دره خاموش حرف را
هوای سنگی ابری
|
|
|
|
|
من از آن سر زمین پاکی و مهر و صفا آیم !
از آن کانون نور و مظهر لطف خدا آیم !
ز مکه ؛ شهر الله
|
|
|
|
|
ميبرد يادت مرا تا كوچه ها...پس كوچه ها
|
|
|
|
|
راست می گفت اهل دل بازی نبودم هیچ وقت
|
|
|
|
|
بخاطر خدمت به قلم
شده ام مجنون؛
این شده عدل زندگیم!
|
|
|
|
|
درقصه هااوراتهمتن دیده بودم
بابای من این است مردچارپاره
|
|
|
|
|
آخه نونت نبود ، آبت نبود ، شاعر شدنت چی بود؟
|
|
|
مجموع ۱۲۳۸۶۹ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |