يکشنبه ۲۷ آبان
اشعار دفتر شعرِ عاشقانه ها . . . شاعر مهرشاد احمدی
|
|
زیباترین نقاشی خداست زن...
|
|
|
|
|
هیچ یک از گل ها
عطر تو را ندارند
برگرد...
|
|
|
|
|
نه تریاک، نه شیشه، نه مشروب، نه خشخاش...
|
|
|
|
|
نفس هایت را رها کن در هوا
که من
به هوای نفس های تو زنده ام...
|
|
|
|
|
تا پای موهای تو در میان است
من و باد
حالا حالاها کار داریم با هم!
|
|
|
|
|
آسمان ابری تر از همیشه است . . .
|
|
|
|
|
اخم هایت را باز کن
من هنوز برای اعدام آماده نیستم...
|
|
|
|
|
من و تو
مهره و پیچ
و دیگر هیچ...
|
|
|
|
|
نه شبی را با ستاره همبستر شدم
نه صبحی را با با بوسه ی خورشید آغاز کرده ام...
|
|
|
|
|
خلاف کار ترین آدم روی زمین می شوم
وقتی
بوسیدن لب های تو جرم باشد...
|
|
|
|
|
صد تا یلدا هم بشه بی تو معنا نداره
دل من جز تو واسه هیچکسی جا نداره
دختره چشم عسلی با اون موهای خر
|
|
|
|
|
در این شب طولانی
چه مدلی ببافم
گیسوان بلندت را...
|
|
|
|
|
بیکار نشین بانو
تو به من نگاه کن
من برایت شعر می سازم...
|
|
|
|
|
چشمان باز تو
آغاز جنگ جهانی سوم می شود...
|
|
|
|
|
گردش فصل ها بهانه است
عطر تو
تنها بهار این دل دیوانه است...
|
|
|
|
|
کاش نقاش می شدم تا
تمام سال های عمرم
برای کشیدن چشم های تو به سر می شد...
|
|
|
|
|
خوش عطری
آنقدر که نفس هایت
بوی بهار می دهند...
|
|
|
|
|
مرا از سردی شب هراسی نیست
در هوایی که
نفس های تو در آن جاریست . . .
|
|
|
|
|
تو نمی آیی
و شاید هم من
می آیم و نمی رسم...
|
|
|
|
|
یک قطره اشک چشمانت طوفان به پا می کند...
|
|
|
|
|
هر شب در خیالم نقش یک ماه میکشم...
|
|
|
|
|
آسمانم باش که من در زیبایی های تو خدا را بیشتر حس میکنم .
|
|
|
|
|
ای تنهاترین همدم
به دیدارم بیا یکدم
دلم تنگ است . . .
|
|
|
|
|
یاد تو به اندازه ی تمام خیال من است . . .
|
|
|
|
|
دستانم برای رقصیدن در موهایت بی قراری می کند . . .
|
|
|
|
|
در آغوش تو زمانه رام من است . . .
|
|
|
|
|
چندیست به عاشقانه ی بید و باد حسادت می کنم . . .
|
|
|
|
|
بسپار خود را بر من ُ آغاز ، با من بشکاف این پیلهُ پرواز ، با من مگو نمی شود و ره طول
|
|
|
|
|
یه طرف : دو تا چشم مونده به راه - پر حسرت ، پر آه - غرق خواهش واسه یک لحظه نگاه
|
|
|
|
|
منم عاشق یک نگاه تو همان نگاه پاک و معصومانه هم
|
|
|