پنجشنبه ۶ ارديبهشت
|
|
روز آدینه : زاینده رود زنده شد
با من هم آوا شوید :
|
|
|
|
|
از خدا خواستی تا روح کویریت را دریابد...
|
|
|
|
|
پادشاهي چون گذشت از روستا //
یک فقیری دید وی بي دست و پا
|
|
|
|
|
نقطه چین میشود/ خطوط جاده ...
|
|
|
|
|
آرزوهایم را
به دست بادهای مست ....
|
|
|
|
|
در باطن شب حالت غم پیدا بود ....
|
|
|
|
|
زنگ آخرچون نوشتم دوستت دارم هنوز...
|
|
|
|
|
طلوع زیبای صورت یار به کدامین بر
شب ندارد دگر خواب
به انتظار صبح یلدا
با همه دشمنی این شب خیره س
|
|
|
|
|
سنگ می زدند مردان،
بر سینه ی زنی ، که روزی ،
سنگ او را ،
بر سینه می زدند !
|
|
|
|
|
پرده ها بردارنیست هیچ اسرار
خالق جبار
|
|
|
|
|
ای قدمم با قدمت در کنار
بر من آتش زده یک شب ببار
|
|
|
|
|
من آن افسونگرِ عاشق به دل غرقِ تمنّـایت
|
|
|
|
|
332-پیدایش عشق-1394/8/17
بی نگاه تو مرا سرد است کوچ لحظه ها
|
|
|
|
|
میخورم قسم که بی دینم
از یهود و مسیح واسلام
میپرستم آن شرعیتی را
که نجابت
بر دامن زن میدوزد
|
|
|
|
|
یه جایی هست تو قلب ِ عاشق من....که هیچکس جز تو با من همزبون نیست
|
|
|
|
|
انگار مرا تبرئه کردند عزیزم !
|
|
|
|
|
یا رب در این ظلمتکده،فانوس نومیدی بکش
|
|
|
|
|
بوی گلاب و سیب و عنبر در بیاور
|
|
|
|
|
درسکوت خانه ام جا مانده شالت را ببر
|
|
|
|
|
با ذره ای امید
اعجاز می کنیم...
|
|
|
|
|
حالا که درهر ثانیه بد جور دلتنگم
در تنگ باشم یا درون تور دلتنگم
حتی اگر ایرج بخواند مایه ی ما
|
|
|
|
|
ما را که تو کشتي... به خير، عشق جهان سوز
اي قاتل خاموش شما را به سلامت
|
|
|
|
|
تو دریای عشقی و بارون منم
//میام تا تو آغوش تو گم بشم
|
|
|
|
|
ای ساقی هر مستی
ای پاکی زهر پستی
|
|
|
|
|
چشمانت
و منظومه ی شمسی
از یک دسته اند
دسته ناشناخته ها !
***
شنبه ها
یک ، دو ، سه ، چهار ،پنج
|
|
|
|
|
دستهایم را تواگر پینه زده می دیدی
|
|
|
|
|
بهترین لحظه برای بوسه ام وقتی ست که
|
|
|
|
|
شریک ِ غم و ماتم ِ من نباش......که پرپر زدن دیدنش ساده نیس!
تو چشمام پُر از اشکِ ، اما دلم.....وا
|
|
|
|
|
رخشانه نوزده ساله در افغانستان سنگسار شد👆👆
شعر...محم
|
|
|
|
|
از دیدن آئینه دلم سخت گرفته
ای داد که من هستم و این روی سیاهم
یاران همگی رفتن و من هیچ ندارم
|
|
|
|
|
کوله بارم را جمع کردم.
یک بغچه دلتنگی!!
.یه بغل حس تنهایی!!
دو ورق حرف نگفته!!
|
|
|
|
|
آدمي را جنس او از ذات اوست //
ذات او هم حاصل ذّرات اوست
|
|
|
|
|
بزن دف را که من امشب خراب یاد دلدارم
پرُ از عشقم ولبریزم تُهی از عقل و پندارم
بزن مطرب بزن تا
|
|
|
|
|
بوسه برنعلین زنند ال سعود مشرک و کافرهمه اهل جهود
|
|
|
|
|
به دنبالت
با کفش های گلی ام
در کوچه تان دویده بودم....
|
|
|
|
|
وطن ای دامن افروز و روشن
وطن ای باور نسرین و سوسن
وطن ای محبس دیو و دد و کین
وطن آزاده ی جان و سر
|
|
|
|
|
خواستم بگویم
از تو بعید است ...
|
|
|
|
|
هوایی چشم ه توام -هوایی ام هوایی
|
|
|
|
|
غزلی نوشته لیلی برسد به دست مجنون
چه کنم دلم گرفته شده از نبودنت خون
تو گلایه داری و من نکنم گلایه
|
|
|
|
|
همه کس درهمه جا
یکصدا......
|
|
|
|
|
غمگین مباش ؛ ایدل همیشه شاد باش
عاشق مباش؛ کوهکن تو ، چه فرهاد باش
|
|
|
|
|
کوچ می کنم از شعر زندگیت،
با کوله بار قافیه ها،
این روزها دیگر کسی غزلخوان نیست...
شعرهایِ کوتاه
|
|
|
|
|
بی حوصله که باشی و "دوستی" نداشته باشی
بذر "عشق" کاشته باشی و "معشوقه ای" برنداشته باشی
|
|
|
|
|
زیباترین نقاشی خداست زن...
|
|
|
|
|
هَر کوچ کوچِت بی
کوچِت بی وَه راس
دُما ای کوچَه ، آخِرِ دنیاس ...
***
|
|
|
|
|
زندگی حمام گل سرخ است....
|
|
|
|
|
آاااه، چه دنیایی بود! آن زمان که به ماه برای سفر نگاه میکردم.
|
|
|
|
|
کاش بارانی نبارد چون که دختر بچه ای
زیر بارش های دیشب فال هایش خیس شد
|
|
|
|
|
این را بخوان لطفا رفیق من
تعریف یک فیلم رمانتیک است...!
|
|
|
|
|
گوهری کم کرده ام بنگر نمیدانی کجاست؟
هیچ میدانی که این
|
|
|
|
|
در انتهای بیراهه ای ممکن
در خانه ای دورافتاده تر از مسیر هر روزه صبح
|
|
|
|
|
تا می عشقت شود بر من گوارا بیشتر...
|
|
|
|
|
روح خورشید به سرپنجه ی یخ پنهان است
|
|
|
|
|
امشب نمی دانم چرا ، مجنون دل شیدا شده
دل کنده از لیلای خود اوار
|
|
|
|
|
ابلیسی و در کار تو صد حیله و مکر است
لبخند مزن در پس هرنیش تو زهر است
هرچند گریزی زمن عاشق تنها
|
|
|
|
|
شاعری شاید بیاید به سر و قدّم، نه جرم
شاعری بوده خلاف آخرین حدّم، نه جرم
گفتهای وجدان مجرم ما
|
|
|
|
|
در شب یلدایی من ردّ پای خواب نیست
این نهنگ تشنه را دیگر امید آب نیست
بس که ظلمت دیدهام در دستهای
|
|
|
|
|
همیشه دفتر ما را به عقده وا کردند
به نام نقد و مرمت به ما جفا کردند
|
|
|
|
|
من از دلواپسِ شعار پرست ، انسانِ مدرنِ غار پرست
12 ماهِ سالِ در غم اسیر ، ملتِ محزونِ ، زار پرست
ت
|
|
|
|
|
من
در تو
غرق خواهم شد
این پایان پرنده ایست
که عاشق ماهی شده...
|
|
|
|
|
سر می روم از سرمای نگاهت در این هوای سرد...
|
|
|
|
|
وَ تیکٌل تا بَلَهزار نار و تاسَک
و اوزهلی گرٌهته تا گِورک
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۵ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |