جمعه ۲۵ آبان
|
دفاتر شعر علی اکبر فلاحی(پیرزاد)
آخرین اشعار ناب علی اکبر فلاحی(پیرزاد)
|
تو ا ی سا قی هر مستی
تو ا ی پا کی ز هر پستی
تو ای مستی سرمستان
قدح در دست و پراحسان
تو ای زیبای نورافشان
که روشن کرده ای هر جان
چو هر سطری ز این دفتر
به این ذهنم که شدمهتر
به هر شعرو به هرافکار
به هر پندار و هر گفتار
تو را نا م شرا بی شد
تو را بامی خطابی شد
به نامت می زجامی شد
به کامت بر تو نامی شد
چو هر نا می ،به هر بامی
به هر جایی ،به هر کامی
صدا کردم تو راساقی
توای سا قی و ای باقی
مرا منظو ر این بو د ه
که مقصو د م به دین بو د ه
همان نورو همان ایمان
همان اسرار آن پیمان
نه آن سرخی آب انگور
نه هر مستی تورا شد دور
نه هر آب حرام وتلخ
نه هر جام شراب و بلخ
تو ا ی خا لق ز یبا یی
نباشد با تو همتایی
توای پاینده و رحمان
نگنجی بر در اذهان
چو در اعماق این اشعار
هزاران بار شد تکرار
چودر حیرانی و مستی
چودر غم خانۀ هستی
تورا معشوقه ای زیبا
چوسرو دلبری رعنا
تورا زیباترین دیدم
چو یار مه جبین دیدم
تو را توصیف رویی شد
لب و ابرو مویی شد
اگر خواندم به شیبایی
تورا صورت به زیبایی
به هرشکلی به آسانی
تو را بر قاب انسانی
نه فرمی بود ه مقصودم
نه شکلی بوده، معبودم
مرا منظو ر این بو د ه
که مقصو د م به دین بو د ه
همان عشق وهمان مهرت
همان جادوی پر سهرت
نه فرمی تو به هرقالب
نه شکلی تو به هر کالب
نه در بند ز ما نی تو
نه در بند مکا نی تو
تو بر ز شتی همه د و ر ی
تو بر پاکی همه نوری
چودر وادی تنهایی
دوان،سرگشته هر جایی
بهاران یاکه هر فصلی
شدم در حسرت وصلی
طلب کردم رخی زیبا
خرامان یار گل سیما
چو در سودای رعنایی
زنم بر کوس رسوایی
گریبان چاک گردانم
زمین و ماه چرخانم
همین عشق تو ما را کس
همین مهر تو ما را بس
|