جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
روح خورشید به سرپنجه ی یخ پنهان است
عصر یخبندان است
ظاهرپسته نبین خندان است
اندرون یخ زده وزندان است
نیش عقرب به لب ودندان است
رحم دل نیست بدان سنگدان است
گلرخان زرد شده وقامتشان عریان است
میش وگوسفند همه جا تابع هرفرمان است
مرکب خسته ره ان کشته ی نعلبندان است
نعش های یل وشیردرطبق کرمان است
گرگ وروبه همه جا دربان است
زیره ازبهرجفاکارانش خودنگفت درمان است
قامت زخمی وبشکسته بدان هنر مردان است
مرگ سهراب مگوباعث ان دستان است
قدح وباده به تزویروریامستی پستان است
تیغ آغشته به خون اصل هرحرمان است
سقف هاویران ودلها حیران است
بهاءالدین داودپور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.