سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        آرامش شیرین

        شعری از

        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد

        از دفتر بهاردلتنگی نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۳ ۱۵:۱۸ شماره ثبت ۱۳۲۹۸۶
          بازدید : ۴۵   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد

        آرامش شیرین

        من میانه ی راهی ام
        که آغاز و پایانش هیچ نمی دانم
        جاده ای پر پیچ. نا هموار و سنگلاخی
        تنگ و باریک بی هیچ نشانی
        سهمناک و سخت .گذر کرده در برهوت 
        ناقوس مرگ است و تابوت
        زوزه ی باد و رقص خار و خاشاک
        ناگهان می بردم سوی خویش
        آسمان عجیب است 
        نه رنگ سحر دارد و نه تیرگی شب 
        سیاه و روشن نیمه باز و عریان 
        تپه ها ریش ریش و ملال آور
        اشیا از دور چونان شبح می مانند
        امان ازین زمان 
        بدا به حال زار من
        من به دست خویشتن نفرینم
        گرفته در بغل مرا هراسی عجیب
        صدایی ماورایی می خواندم
        ناگهان در خویش می شکنم
        به تعجیل می روم این پیموده راه
        گویا فرو می روم در جاده ی نیستی
        به جستجوی باران
         خورم سرمیان سنگلاخ سخت
         چو ماری زخم خورده می پیچم در خویش
        شاید این کابوسیست که مرا در بر گرفته
        هزار جفت چشم می بیندم 
         لکه ی ابری می گرید گوشه ای ز آسمان
        که مرا خیس نمی کند هیچ
        شاید از رفتن بازمانم 
        آنگاه چه کنم
        چه خاکی ریزم به سرم
        میان آن همه پلیدی
        یکی در نقطه ی صفر مرزی دعایم کرد
        ز بالا دریچه ای موقر پدیدار شد
        پر از نور نقره ای فام
        دست بالا برم
        می کشدم سوی خویش
        من سبک بال و تهی میشوم
        خوشه خوشه دانه ی باران
        معلق دور و برم
        احاطه کرده تونلی طولانی
        چه سکوتی.چه شکوهی.
        که طوفان ره ندارد اینجا
        آرامشیست شیرین
        زنده و جاوید در باران
        بهاءالدین داودپور. بامداد
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳ ۰۹:۲۱
        خندانک
        درودبرشماجناب داودپور
        زیبا قلم زدید خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳ ۱۶:۲۷
        درود
        جاده ی زندگی و مسیر زندگی
        همان گونه است که در سروده به آن اشاره داشتید .
        جاده ای پر پیچ و خم و نا هموار
        بسیار عالی
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳ ۲۲:۰۸
        جالب و زیباست
        در وصف زندگی خندانک
        جواد مهدی پور
        چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳ ۱۸:۳۹
        درود بر شما جناب داودپور گرامی

        ناب سرودید

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳ ۲۰:۴۱
        زیبا
        وبردل نشست
        هزاران درودتان باد
        شاعر وادیب گرامی
        خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳ ۲۳:۲۷

        درود بر شما جناب داودپور گرامی

        عالی بود خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4