جمعه ۷ ارديبهشت
|
|
آه!، اگر بگذارد این کابوس تو در تو
|
|
|
|
|
چشمم به راه دخت سحر گه نشسته بود
در عصر روز گذشته چه با شکوه
بر تخت ارغوانی مغرب نشسته بود
|
|
|
|
|
برگرد............
بی توحال دلم روبه راه نیست.......
|
|
|
|
|
ازامشب
تمام پائیز بارانیست
جنگل را مه گرفته و
دریاتوف
|
|
|
|
|
عشق یعنی یک عصا و رودِنیل
بستن رودِ خروشانِ طویل
|
|
|
|
|
درسینه ی این شهر نفس یخ زده انگار
|
|
|
|
|
شــــام غـریبـــان گــریــه را آغـــاز کــردی
تا شـام ...نـه! ، تا آرمیدی گریه کردی
|
|
|
|
|
ای عشق دگر تا «تو» شدن مرحله ای نیست
|
|
|
|
|
خسته ام ، مانند بیماری که جانش می رود ...
|
|
|
|
|
من پای عشق میمانم /اما/این غما/این گناه/این صدای حسرت/عزُلت/خفلـَت های عمد/دردُ/حسرتهای بد/سروُ این
|
|
|
|
|
عاشق روی تو بودن سعادت خواهد
رهروی کوی تو بودن لیاقت خواهد
مست از عطر حرم،حاجت خود می گیرد
آنکه ا
|
|
|
|
|
نشسته ام به امید تو ای حماسه شیرین
بریز آمدنت را به کام تلخ جدایی
|
|
|
|
|
گل نرگس علی اکبری نی
به دامان ربابی اصغری نی
نگاهی کن به روی نیزه ها بین
که ازبابا حسینت جزسری نی
|
|
|
|
|
دختری بود زیبا و قشنگ
در آسمان شب رنگ
|
|
|
|
|
مدح فلک نمی کنم شاهد دلگشا کجاست
مهر فلک نمی زنم نامه ی آشنا کجاست
مرغ سعادتم ببین شه پره بال
|
|
|
|
|
ای بنده خدا
از بلندی ننگر به ما
|
|
|
|
|
نه مثل خون تو سرخ/ نه گرم/ نه شیرین...
|
|
|
|
|
کبوترانه به شوق حضور می آیم....
|
|
|
|
|
چشم این طفل به ارباب نظر می ماند رفته جان از تن وافگار به در می ماند
چند شب رفت وبه امیدس
|
|
|
|
|
رو دیوار اتاق تو قابه یه عکس
همیشه خوشحاله و در حال رقص
فرشته ام مبراست از عیب و نقص
|
|
|
|
|
زیر ابرهای تار تار
میروم با چشمان اشکبار
تا قلب شکسته ات را شاد کنم کمی
شانه های خیا بان زیبا
|
|
|
|
|
پیر زنی خسته سالهاست که در گورستان شهر ما گورها را میشوید .
هر روز و هر روز
تنها دوستانش گربه ای پ
|
|
|
|
|
چه توان کرد
گم کرده ام خیالم را
در بستر تنهایی ات
با من قدم میزند هر دم
فکر بودن یا نبودنت
|
|
|
|
|
زرّینِ مومیاییِ
هنوزِ
هرمصر؛
بر
دوشِ زخم؛
نیلی
می کشد؛
این بار:
بدتر؛
بروز؛
آن
|
|
|
|
|
هوایی شدم
هوایی آن روزها ی حرمت
|
|
|
|
|
دریا تنها یک شب اگر آرام باشد
هزارویک شب در من
می خروشد!
|
|
|
|
|
دیروز پای صحبت شاخه گلی
نشسته بودم که متکبرانه می گفت
|
|
|
|
|
با وجود برف و سرما
اما هنوز
پائیز
|
|
|
|
|
گفتی که برایت هیجان داشته باشم
همواره نگاهی نگران داشته باشم
تا کوچه ی نبضم اثری از تو ببیند؛
|
|
|
|
|
بـــــر ســــــر در ِجنّــــــــــات نوشتند ملائک:
اینجا پی ِسرچشمه ی اعجاز نگردید
|
|
|
|
|
گاهى اگر آفتابگردان بى گناه
در روزهاى كدورت آسمان
|
|
|
|
|
تقدیم به محضر سیدالساجدین امام علی ابن الحسین علیه السلام
ای دل پردردت آزرده ز داغ یادها
|
|
|
|
|
شعرم سه نقطه بود و در بين پرانتز ماند
خوابم به هر كه گفتم از تعبير عاجز ماند
|
|
|
|
|
تنها در این ساحل نشستم
ای نگارم دل به دنیا من نبستم
|
|
|
|
|
دو تا پاروزنِ ناسازِ ناهموزن و یک قایق/
کجا خواهند بردت با دو تا پاروی ناموزون
|
|
|
|
|
در جهان آمد خزان و فصل باران میرسد
بارش باران به کام تشنه کامان میرسد
|
|
|
|
|
ای همه وجود
به عزت و جلال توست سجود
ای که مهر زتو آغاز شده
به حساب ز تو بیشمار شده
بودن
|
|
|
|
|
سجده ی سجاده ام بی محتوا
چون نگویم یا علی ،وارث شده سجاد تودر کربلا
|
|
|
|
|
عابران را می شنیدم
دردشان را مینوشتند
در میان برگهای آن درخت مدعی که
شاخه هایش گاه شب گاه
|
|
|
|
|
آن روز که آدم ز حسین سر برید
گفت که ابلیس،خدا هم ز شما دل برید
|
|
|
|
|
به کافی شاپ ها می جویمت اما نمی یابم!
|
|
|
|
|
ماه مغرور خبر از رخ رعنا ندارد
تو خورشیدی و نیمه ی ماه معنا ندارد
|
|
|
|
|
تو دیشب آمدی من خواب بودم
انیس صحبت مهتاب بودم
|
|
|
|
|
هُمایِ مه لقایِ کبریا را سر بریدند
امامِ عاشقانِ جان ف�
|
|
|
|
|
شوروی در وسعت خوشحالی ام گم میشود
تا که میبینم شبانه رقص با خلخال تو
|
|
|
|
|
از این دُنـــــیای نافرمان وفــــاداری مَجو ای دل
که هــردم با دغــلــــبازی بَــلائــی میکند ناز
|
|
|
|
|
بهار عشق معنا می شود با پرچم عصمت
|
|
|
|
|
ازبند خود آزاد و خدا در دل و جان است
خوشحالم و این نقطه
|
|
|
|
|
با مفلسان چه گوئیم مایی که عاشقی را
تعبیر فقر کردیم خوا
|
|
|
|
|
من مِی خورم خون جگر، دل در هوای کوی عشق/
هر شب به آتش می کشد، با نغمه های کوی عشق
|
|
|
|
|
و من میدانم اما ....انکار میکنم....
|
|
|
|
|
دست برد بر آسمان که کیست او
من ترسم از نگاه به اندوه مانده اش
این بود ماجرا
|
|
|
|
|
بازغوغایی دراین عالم بپاست
باز امشب هم عزای اولیاست
عرش وکرسی راسیه پوشانده اند
عطرماتم بر ف
|
|
|
|
|
بازهم جای خالی تو
که هنوز هم درد می کند میان این همه نداشتن
|
|
|
|
|
در شام که میقـات جگرگوشه ی زهراست
دور از وطن افتاده گلی بیکس و تنهاست ...
|
|
|
|
|
خانه ها در بغل کوه
به هم می نازند...........
|
|
|
|
|
هیچ راهی مثل راه دوستی پاینده نیست
|
|
|
|
|
شاید نگاه مرا می زند صدا...
|
|
|
|
|
این دل زار وپریشان که فتاده دل ماست؟
سربه خاک در غمخانه نهاده دل ماست؟
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۶ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |