شنبه ۳ آذر
اشعار دفتر شعرِ غزلهای عارفانه شاعر بختیار فرّخ
|
|
شه قمار
**
شوخ شهرآشوب من طرفه نگاری دیگرست!
فتنه ی صد انجمن چشم خماری دیگرست!
|
|
|
|
|
حساب
**
سواری چون رسد منزل ، کند خالی رکاب از پا !
به آرامی کند گردش ، چو می افتد شتاب از پا !
|
|
|
|
|
هفت خط
**
هرشب خیالش میکند غارت دل دیوانه را!
هر دم به آتش میکشد آن شمع این پروانه را!
|
|
|
|
|
بتِ شوخ و شنگ
**
گربتِ شوخ وشنگِ من، رخ بنماید ازحجاب!
|
|
|
|
|
دل... بگذشت
**
خرّم آن هست، اگر هست ز مستی بگذشت!
خرّم آن مست، که مستانه ز هستی بگذشت!
|
|
|
|
|
رنگ محبّت
**
دگر رنگِ محبّت در رفاقتها نمی گردد!
جدایی
|
|
|
|
|
قبله نما
**
بال- بال امشب زند دل ، چه هوایی شده است!/
سوی پروازش نگر دل ، نینوایی شده است !
|
|
|
|
|
من مِی خورم خون جگر، دل در هوای کوی عشق/
هر شب به آتش می کشد، با نغمه های کوی عشق
|
|
|
|
|
زاهد تو را اشک ریا، من سینه بر چاک حسین (ع)
فکر بهشتت باش تو، جنّت مرا خاک حسین (ع)
|
|
|
|
|
چو حلاجان نوای حق، انالحق را به سر، دادند
سرافرازان سری بالای دار، الحق که سر، دادند
چنان عاشق چ
|
|
|