سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        رنگ محبّت

        شعری از

        بختیار فرّخ

        از دفتر غزلهای عارفانه نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۳ ۰۰:۴۰ شماره ثبت ۳۱۷۶۴
          بازدید : ۳۸۰   |    نظرات : ۳۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بختیار فرّخ

        رنگ محبّت
        **
        دگر رنگِ محبّت در رفاقتها نمی گردد!
        جدایی زود می آید، نهالی پا نمی گردد!
        به چشم ِعقل ِانسانها نمایان گشته معیاری
        مرام ِدوستی، با معرفت معنا نمی گردد!
        چنان زنگار بر دلها نشانیدست نفس دون
        که دل قانع به مردابی شده، دریا نمی گردد!
        .
        برو ناصح که گوش ما، به پند تو نمی جنبد
        که هرکس ابجدی خوانَد، بدان! دانا نمی گردد!
        اگر چشمان مجنونت دهند آنوقت می بینی
        که عاشق را کسی زیباتر از لیلا نمی گردد!
        بباید در وجودت چون جنونی یا هوایی خوش
        که با هر بدر مه دیدن، کسی شیدا نمی گردد!
        اگر انفاس خوش خواهی به تقوا هست و خاموشی
        که هر کس مدّعی باشد، دَمَش عیسا نمی گردد!
        اگر خود را شناسی تو، بدانی قیمتت چندست
        دراین دنیای وانفسا کسی کالا نمی گردد!
        اگر تنهاترین باشم همه یادم پر از او هست
        دل هر کس که او باشد، دگر تنها نمی گردد!
        قلندرهای عاشق را فقط او، "بختیارا" دل
        به جز عشق ِحبیبِ خود، به کس ماوا نمی گردد!
        (بختیار فرّخ ٢٤ / ٧ /١٣٨٩ )
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3