يکشنبه ۲۷ آبان
اشعار دفتر شعرِ اول(شعرنو) شاعر فرزان رادفر
|
|
جهان سرشار زیبائیست، اما باز
نگاهی تیز می خواهد...
|
|
|
|
|
در این شبهای خاموش سراسر قهر...
|
|
|
|
|
بسان مهر تابانی
که هر چندی
به پشت تیره ابری
رنگ می بازد...
|
|
|
|
|
به صداهای پرندگان آزاد
چنان گوش سپار...
|
|
|
|
|
درختان
شاهدانِ خاموشند
به خاک افتادن قناری را...
|
|
|
|
|
کودکان خاک
ناظران مشتاقند
پرواز بادبادکها را...
|
|
|
|
|
دلم میگیرد گه گاه
همچون همه
|
|
|
|
|
سر چشمهء زیباترین کلام ها...
|
|
|
|
|
با من از سیاهی نه،
از آسمان سراسر
ستاره بگو
|
|
|
|
|
تو ای پروانهء الهام، کجا هستی؟
|
|
|
|
|
برای پدرِ آمرزیدهء بزرگوارم که 24 دی بیست و هشتمین سالمرگ اوست
|
|
|
|
|
ای که از سردی شب خواب به چشمان تو نیست...
|
|
|
|
|
در دل هر دیواری روزنه ایست...
|
|
|
|
|
از ساقه های نو رسیده هراسان...
|
|
|
|
|
آرزو ها بی شمارند
فرصت ناچیز...
|
|
|
|
|
با چشمهای تو
دنیای خود را نگریستم...
|
|
|
|
|
در دست من قلمی جان میابد
که نوشته هایش همه
دارو و تیمار من است
|
|
|
|
|
گاه و بیگاه ندانسته به داوری می نشینیم...
|
|
|
|
|
الهام شعر من ولی همیشه ماندنی است...
|
|
|
|
|
برای مادر آمرزیده ام و تمامی مادر ها
|
|
|
|
|
برای تمام اوقاتی که در این کره خاکی کمک دیر میرسد
|
|
|
|
|
دیروز پای صحبت شاخه گلی
نشسته بودم که متکبرانه می گفت
|
|
|
|
|
آخرین بار که از کوچهء کودکی گذر می کردم...
|
|
|
|
|
دوست داشتن تنها یک واژه نیست...
|
|
|
|
|
ذهنی برای والا ترین اندیشه ها...
|
|
|
|
|
سحر گاهان
رویای شبنم های یخ زده...
|
|
|
|
|
زندگى تصويريست
قلم و كاغذ و رنگش از توست...
|
|
|
|
|
دیشب خواب می دیدم که پیش از پگاه در آسمانها می دویدم...
|
|
|
|
|
به لبخندی میتوان بر دریا قم نهاد و در آسمان دوید...
|
|
|
|
|
گاهی وقتا دل من لک میزنه...
|
|
|