چهارشنبه ۳۰ خرداد
|
|
غرق دریای جنونم باورم زخمی شده
انتظارِ رفتنت کابوسِ بی رحمی شده
مانده ام دربرزخِ دلواپسیهای م
|
|
|
|
|
از قصه ی یارانه دگر خون به جگر شد/ دیدی چه خبر شد
|
|
|
|
|
من خود پاییزم
وبه این فصل تو ایمان دارم
|
|
|
|
|
ای که می میخوری و میشکنی ساغر آن
مستی می بچشی و بشوی کاف
|
|
|
|
|
حکم صادر نکنید
اینکه
عدالت نمی شود
بدون آنکه
تفهیم گن
|
|
|
|
|
شعری زیبا برای چهارده معصوم
|
|
|
|
|
نه سنگِ لحد
نه باره و بارگاه،،،
بر گور من،
نامم بنویس وُ،
--جلدی کتاب بگذار!
|
|
|
|
|
قلبِ پُر آشوبِ مراْ با خویشْ حَذَر کُن
دنیا شده اَفسونگهِ هَر چَشمِ خُماری
در این میکده ریزَدْ
|
|
|
|
|
آن قادري كه قدرت آن تا ابد بُوَد
ما هر چه از ازل بشنيديم، حكم اوست
|
|
|
|
|
همه رفتند و میدان خالی از یاران ، عَلَم تنها
|
|
|
|
|
بنام خداوند خالق عشق
عشق یعنی ؛ بی تو بودن در کویر
عشق
|
|
|
|
|
از تمام عشقمان، فاصله اش سهم من است...
.
هر کجا میروم از
|
|
|
|
|
تپش های تند رویایم، روی نمودار صبح
|
|
|
|
|
اشک هایی که شبانه راهیست......
|
|
|
|
|
وقتی فهمیدم که عشق خیالیه
پَر پرواز خیالم هم شکست
|
|
|
|
|
مادری و چشم به راهی و در انتظار، می دانم!
|
|
|
|
|
اینقدر مثل مادرم مهربان نباش
|
|
|
|
|
تو دنیای خاکستری با منی
تو آغوش من بال و پر میزنی
|
|
|
|
|
دوستان آیینه یکدیگرند ﺍﻣﺎ چرا
صورت آیینهها را ﻣﺎ مك
|
|
|
|
|
کلاه شریعت را به سادگی بر می دارند.!!
|
|
|
|
|
بالکن خانه فرو ریخت و دلم برای مادرم تنگ شد
|
|
|
|
|
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست....
|
|
|
|
|
دلتنگم و بسیار پَکر از تو چه پنهان
|
|
|
|
|
دودی شده است مزرعه
داس دلش گرفته
آنچه درو می کند
نگاه
|
|
|
|
|
وقتی که رقص بالا گرفته بود...
|
|
|
|
|
برترین های شعرِ ناب در سال ۱۴۰۰
|
|
|
|
|
من اینجا پیر خواهم شد، خیال آشنا بوده
|
|
|
|
|
اشك و اه و غم و افسوس از این
عاقبت کوشده با درد عجین
آب و نان و قدح صف شکنان
|
|
|
|
|
یک شب مهتابی در پاییز ، شاید دلنواز ترین باشد.
|
|
|
|
|
نمیگیره صدای جغد این کوچه؟
|
|
|
|
|
هنوز گرسنگان عاطفه جولان میروند در عمق فاجعه
|
|
|
|
|
یک نفر نردبان چوبی داشت ، پیش پایم درخت غم ها بود
|
|
|
|
|
به رنگ خاكستري
برگ سر سبز درختان
هيزم اجاق هاي آدميا
|
|
|
|
|
قبل از اینکه آسمون پیدا بشه
|
|
|
|
|
این شعر در مورد سرویس مدرسه من هست و نسخه اول منتشر شده
|
|
|
|
|
شعر از من نیست فقط اینقدر شیرین گریاند مرا که ...
|
|
|
|
|
این هم از روزگار من که با یزید هیچ فرقی نداره
|
|
|
|
|
تو اگر برگردی
دوباره برایت هرزگی خواهم کرد
|
|
|
|
|
...
در تو ساعتی یافتم
که عقربه هایش ..
فریاد می کشیدند
صبر کن
من هم بیایم
|
|
|
مجموع ۱۲۴۸۵۰ پست فعال در ۱۵۶۱ صفحه |