سرویس مدرسه 2
تمام شخصیت ها حقیقی هستند
صدیقی
خانی(راننده سرویس)
نیکان الماسی
ارشیا احمد زاده(احمد)
جبرائیلی(جبرئیل)
کاظمی
یار با یاران چو خانی می شود
من چو باشم دل ربایی می شود
گاری خانی چو ماهی می شود
یا که تو جاده چراغی می شود
حیف نیکان هم چو باری می شود
یا که در آینه چو خاری می شود
خانیم با پای لنگی می شود
آن پدالم مار زنگی می شود
در همین حال است که جاری می شود
بوی بد همچون ز خانی می شود
در همین کار است که جدی می شود
ارشیا بر من چو فیلی می شود
آن یقه ها چون ز یالی می شود
کار جبرالم چو جامی می شود
وای من هم،چون زفالی می شود
مشت صدیقم چو داری می شود
جبرئیلم مشت تیزی می شود
یا که در خانه چو تیری می شود
هر که می آید چو چیزی می شود
گاری خانی چو نینی می شود
خانیم هم چون ز سیری می شود
بوی گندش تازه سیبی می شود
گوشی نیکان چو ماری می شود
آن کمربندم چو بازی می شود
کاظمی هم شعر طنزی می شود
خانیم همچون، ز زنگی می شود
هرکه می آید چو چیزی می شود
خانیم چون خر سواری می شود
در همین راه است که کاری می شود
خانیم قاتل چو جانی می شود
سرویس مدرسه 3(روز آخر مدرسه )
تمام شخصیت ها واقعی هستند. خانی=راننده سرویس
روز آخر آمده،خانی چه حالی آمده
از دلش بگذشته،او همچون جوانی آمده
شعر من هم با نمک روی خیاری آمده
بگذریم از این ولی شعرم چه جایی آمده
خنده های ارشیا هم با صدایی آمده
چشم صدیقم برای دل ربایی آمده
کاظمی هم مثل هر روزش ز شعری آمده
یا که بازم چشمه ی جان را سراغی آمده
خانیم با گاز پایش با یه گاری آمده
عینکش بر چشم و طغیانش ز مالی آمده
نویسنده 14 ساله ایرانی. سید محمد کاظمی