دوشنبه ۳ دی
اشعار دفتر شعرِ روزهای بارانی شاعر مینا علی زاده
|
|
آهسته در گوشم بگو این جمله را مادر...
|
|
|
|
|
ما ریش نداشتیم اما آنها
یک عمر فقط به ریش ما خندیدند !!!!
|
|
|
|
|
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!!!!!
|
|
|
|
|
جای خورشید ماه بیدار است...
|
|
|
|
|
چندسالیست که " شب " در دلِ من تبعید است
|
|
|
|
|
توی تقویمم شبی گم کرده ام اسفند را....
|
|
|
|
|
ای عشق می بینی مرا " آشفته " اما.....
|
|
|
|
|
بهار ، معجزه در دستش ، به سمت آینه ها می رفت...
|
|
|
|
|
آویخته باران سَرِ خود را به دلی تنگ...
|
|
|
|
|
تو ظاهر می شوی یک شب درون بغض آدینه
|
|
|
|
|
چاهِ خشکیده لب امشب غمِ بی پایان است
شب دخیل است به خود داغ جبین بر آن است
|
|
|
|
|
ای خفته در خودت برسان یک پیام را
تا گیرم از بهار تب انتق
|
|
|
|
|
ای شعر غزل وار من ای زلزله خیزم
در برزخ پاییز زمین فاصله خیزم
|
|
|
|
|
بیا ای من تو من هستی که به آیینه پیوستی
زلال و صاف همچون
|
|
|