سلام و درود دوستان عزیزم من باید اول شعر این توضیح رو اضافه میکردم که :
منظورم از بیت اول این بود که می خواهم بهارِ من از کسی یا چیزی انتقام نگیرد می خواهم تب انتقام رو از بهار بگیرم به این علت که هر بهاری در زندگی من اومد پر از غم اومد و با کوله باری از غم هم رفت حتی بهار امسال... (هیچ فصلی به اندازه ی بهار برای من آزاردهنده نبوده...) درواقع این به زندگی شخصی من مربوط میشه من فکر میکنم فصل بهار بخاطر من انتقام جو شده!!...یعنی از بس همیشه ایام عید و فصل بهار برایم غمدار بوده اند که بهار ِمن میخواد از زمین و زمان بخاطر من انتقام بگیره!!...
شاید هم نتوانسته ام درست منظورم را بر سانم...
ای خفته در خودت !برسان یک پیام را
تـا گیرم از بهــــــــــــار تبِ انتقـــــام را
حالا کــه قد کشیده غرورم بـه آسمان
امشب بزن به مـــاه دلم اتهـــــــــام را
شبگرد ناشناخته ! امشب تمــــام کن
هـر هـای و هوی و حادثه ی ناتمــام را
بر روی پشت بامِ دلم نعشِ ابرهــاست
دلخون نکن ستاره ی غم ، پشت بام را
پل می زند به سمت نگاهم بهــــار من
دردآشنای من ! برسان یک پیام را.......