گذر عمر ببین

اشک هایی که شبانه راهیست 
غمی از دوره جوانیست
جوانی  که  دلگرم نیس
تو صداش بغض چشاش هم خیس
حیف از این قطره  اشکی
آمده با غم و بدبختی
این جوان شده پژمرده 
بس که او را کردن آزرده
به او هیچ کس توجه نکرد
حق او را مفسد ضایع کرد
همه در فکر پست و مقام 
زندگی را بر او کردن تمام 
بنشین بر لب جوی ای جوان
گذر عمر ببین در دوران
که جوانیت را فروخته اند
نسل تو سوخته و خاکستراند