يکشنبه ۲۷ خرداد
|
|
گر رهگـذری از گذرم بـگـذر ، چون :
" پـارکـینگ دلم ورود ممنـوع دارد "
|
|
|
|
|
یک جنگل اگر شود بدون سلطان
بی دغدغه، کفتار بخواند فرمان
|
|
|
|
|
"بازتاب نگاه"
دورتر از همهمه مردم این شهر عجیب..
عاشقی هست و مرا می فهمد...
میروم بر تپش و
|
|
|
|
|
هرکجا دلم بگیرد،یا رضا رضا کنم من
|
|
|
|
|
مثل پرنده ای در بند
که به پرواز می اندیشد
هر لحظه و هر جا
به تو می اندیشم
پشت باغ خاطره هایما
|
|
|
|
|
موهای تو نمناک و پریشان باشد
جاده و منظره و نم نم باران باشد
|
|
|
|
|
دنیا برای من فقط یک درد ممتد بود
|
|
|
|
|
مزار من چو رسیدی کمی توقف کن
بکش تو دست خودت را به روی سنگم گاه
|
|
|
|
|
شبا که ما میخوابیم
روزام باید بخوابیم
|
|
|
|
|
ای که هرشب تاسحرمهتاب رویای منی
|
|
|
|
|
مبارک باد ای یار دل افروز
که کردی این چنین شب را چنان روز
دل تاریک را نور و جلا ده
چو دادی اهل
|
|
|
|
|
مرا با درد بنهادی و بردی سوی ویرانه ...
|
|
|
|
|
وقتی سکون شب به خیالت دچار شد
|
|
|
|
|
در بـزم آفرينش نَبـوَد ره جهالـت
هركس درآن رهش رفت آخركشد خجالت
در را
|
|
|
|
|
من از خاکستریهای خود میآیم
کوله بارم مشتی احساس ناشسته
و مقصدم رفتن است...
کفش هایم از میخ های
|
|
|
|
|
رخسارهات
پُر نور
چون ماهتاب
|
|
|
|
|
دنیا پُر از دروغه
یه قصهء پُر از جنگ
بینی عروسه اما
باشه عجوز صد رنگ....
|
|
|
|
|
لب در یا بدیدم سیر تی. ماهر کشیده
که زیبا آن. دوچشم و آن خم ابرو کشیده
هر نسیم که می وزد یک.
|
|
|
|
|
اشک بارد به رویش همچو باران
باز گردد خاطراتش از بیابان
خشک بودو داغ بود و بی کران بو
|
|
|
|
|
بی عطر تو یکباره زمستان میشد
|
|
|
|
|
باز. هم حال و هوای غزلم دلگیر است
قلم و دفتر واین سوز دل از غم سیر است
|
|
|
|
|
آرزویی هر که را هست و تو هم آمال من
|
|
|
|
|
دلم گرفته هیچ امیدم نیست ...
|
|
|
|
|
درد چشم غزلم را چه کسی می خواند؟
همه ی بغض مرا شعرِ ترم می داند
|
|
|
|
|
همچو برج زهر مار آمد سلامی کرد و رفت
با نگاهی سرد یک بی اعتنایی کرد و رفت
زیر چشمی باز می پایی
|
|
|
|
|
سایه افکند هراس در گلوگاه خیال
و تکید مأمن ناسورِ زمین ..
|
|
|
|
|
بگذشت شب از نیمه و گفتند با من
با کاروان خسته امید رفتی
|
|
|
|
|
نوري به دو چشم من از رب غفور آمد
علم و ادبم نزدش آنگه كه صبور آمد
آن
|
|
|
|
|
نمیدونم چند روزه که در زندانم
شمارش از دستم دررفته
دراین مدت ، استرس
کلی با اعصابم وررفته
|
|
|
|
|
ای تو از
من به من
نزدیکتر
|
|
|
|
|
بوسه ی تو را
از بوسه باران هستی گرفتم
|
|
|
|
|
چشم دل نیک گشای ای به خردگشته شفا
گر جهانی نتوان بود و جهانی به قضا
|
|
|
|
|
لبخند ژکوند پروفایلت دیدم
مرموزتر از مونالیزای داوینچی
لبخند تو دستت را رو کرد
تو شدی موزه لو
|
|
|
|
|
از ازل تا بینهایت عاشقانه دوستت دارم
ای تو دریای زلال و بیکرانه دوستت دارم
|
|
|
|
|
می شه دستت و بزاری تو دستام
دلت و برام بگشایی
یکم از خودت بگی
یکم از خودم بگم
یعنی می شه یه کمی
|
|
|
|
|
بانگی که ضرار الضررش صبحِ اَزَل
از شامِ غریبانِ اَبی اَنت رَذَل
هی عَربده زد عَر زد و عَرعَر زِ هَ
|
|
|
|
|
لبخند بزن دوباره شیدایم کن
|
|
|
|
|
وای از سر مویت چو پریشان شده باشد
یا فکر بپا کردن طوفان شده باشد
|
|
|
|
|
چه بیفروغ عمر
شبنمی روی برگ
لیز میخورد
|
|
|
|
|
هر واژه ای به قطره چشمم وضو گرفت...
|
|
|
|
|
شعله در جانم سراغ بال پروانه گرفت
اتشی در قلب من مهراب کاشانه گرفت
|
|
|
|
|
قلب چون در دفتر سلطان فراوان می شود
نقد گوهر دار در مخروبه پنهان می شود
دور گردون این چنین نالد
|
|
|
|
|
من،
چه غریبانه،،
میان این همه تنهایی،،،
--جا ماندهام!!!
لیلا_طیبی (رها)
|
|
|
|
|
هەست ئەکەم
خەم باڵندەی ێکی تەنیایە،
لە خەمی جووتەکەی،
[ماتەمبار]
کە نێوانی دوو کۆچ،
باڵی
|
|
|
|
|
تعامل با عشق نیرویی که سود و زیانش خوش آید مرا
|
|
|
|
|
وقتی با زبان بی زبانی میگویی: برو!
|
|
|
|
|
تقدیم به همسر و همسفرم: نفیسه خانم
|
|
|
|
|
همان برقی که پنداری نشاط است
به چشمم حلقه ای از اشک و دریاست
|
|
|
|
|
این بار
حلقه ی اتصال
آویز گوش های توست
|
|
|
|
|
می شود دریا شنید و آسمان را هی کشید
چون که دریا آسمان را بارها خوب می کشید
...
|
|
|
|
|
درخلسه های اتاقی بودم ، مثلِ خودم معمولی
درکنارم روشن بود ، یه چراغِ زنبوری
|
|
|
|
|
اي واي بر آنكس كه به دنيا به شتاب است
مشغول به دنياوهمين خوردن وخواب است
هر كس نش
|
|
|
|
|
شبیه توام
همانی که موقع باران
صورتش را
غبار پوشیده
و پشت تپه های ماتم زده
خاطره ها را جا گذاشت
|
|
|
|
|
زلف بر باد
دادی و
شد دل از دست
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۶۴ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |