چهارشنبه ۷ آذر
|
دفاتر شعر روح اله سلیمی ناحیه
آخرین اشعار ناب روح اله سلیمی ناحیه
|
چشم دل نیک گشای ای به خردگشته شفا
گر جهانی نتوان بود و جهانی به قضا
از همی گفتن و بودن زِهمی دیدن و ره
خانه گر بوده بنا خانه دگر وصلِ کجا
قصه دردامِ دل این بوده که در بی هنری
هنراز هستِ جهان بودو گر از هستِ خدا
عاقبت قصدِ بنا گر به تهی مبتدِ من
عقل دیوانه چنین بودو چنان بوده چرا
عیب خِرمن که دهی خواجه مراکِشت ازل
خاک بردامنِ گِل عطر گُل اورده فضا
دوستان بی همه خویشم نتوان بودولی
گوگرآن باهمه پیشم که به دان بوده خطا
روح اله سلیمی ناحیه
|
|
نقدها و نظرات
|
درود جناب عزیزیان خوشحال شدم از نظرتان و توجه و نقدتان
بیت اول ای انسانی که به کمک خرد وعقل توانستی از نگرشی به اصطلاح خرافاتی یا دل بخواهی خود را شفا دهید (اینجا کلمه شفا برائت از مرض، جهل و خرافه را انگونه که شخصی از میان دودی که زجر اور است ونگاه را خیلی محدودمیکند را بیرون رود شفا باشد) اگر ان زمان که در جهل بودی و قبل از شفا فکر میکردید یا مطمعن بودید جهانی غیر از انکه می بینید و میدانید نمی تواند باشد و تمام جهان را به قضا و قدر یا تقدیر بسته بودید اکنون به نیکی و درستی نگاه کن و چشم دل را با حقیقت باز کن بیت دوم : قیاس انچه حقیقت گفته می شد و حقیت بود با اینکه الان می بینید و و راهی که می رفتید و راهی که الان می بینید مصرع دوم :چون در مورد جبر و اختیار یا تقدیر را می خواهد شرحی می خواهم دهم بیت سوم : که واقعا نسبت به بیت بسیار معنای سنگین و عمیقی دارد و دوست ندارم شرح دهم گر کسی راغب بود خودش در یابد
بیت چهار از مرگ و تولد دوباره انسان و جهان گفته و خالق و خلقت انسان و دلیل و چرایی وجود عقل و.... که شرحش با شما بیت بعدی در مورد نیکی و گناه و جزای انها در عاقبت که عیب دارد یا نه و تمثیلی بسیار جالب و عمیق از گِل و گُل و عطر ان در فضا و فزایندگیش که باز شرحش با شما بیت اخر این نظر همیشگی من است رها کردن خیلی از چیزها و خالی کردن ذهن که گرچه در نظرها نشدنی و ایراد است اما در حقیقت وصل بودن و رها نکردن خطا و ایراد است که دیده می شود
حالا سوال من این اسن جناب عزیزیان چقدر می شود ساده تر می نوشتم که نتوانستم لطفا به عنوان یک دوست و راهنما کمک کنید چگونه بتوان با یک بیت یا مصرع ساده و روانتر معنایی عمیق و کامل را گفت ؟ هر بیت این شعر توضیح و شرحی کامل باید برساند شاید سه چهر سطر
اگر متوجه شده باشید شعر را تقریبا قطع کردم چون نتوانستم ساده تر با مفهوم تر بنویسم پس اگر کمکی کنید بی نهایت قدردانم
نگرشو بینش شما زیباتر و رساتر از من است من نیز مشتاقم چنان باشم اما نمی دانم چطور
سپاس گذارم 🌹🌹
| |
|
درود مجدد جناب سلیمی گرامی چکیده ی کلام بنده این است که، هر مطلبی که یک انسان استاندارد از نظر سطح سلامت عقلی و دارا بودن حواس ۵گانه میتواند بفهمد و درک کند تمامی انسانها با آن استاندارد هم میتوانند بفهمند و درک کنند. پس تنها فاکتور مجهول، نحوه ی انتقال مفاهیم است. و در سروده ی شما نه اینکه خود مفهوم را نمیتوانید انتقال دهید، خیر، چون حتما توانایی انتقال را دارید صرفا بحث و گفتگوی بنده در مورد نوع واژه چینی ها بود. چون نوع واژه چینی یک اثر استاندارد را به یک اثر انضمامی تبدیل میکند. یعنی شاعر باید حتما خودش شعر را نه معنی ،بلکه اول ترجمه و بعد معنی کند . بر فرض در متن های ارسالی شما با اینکه طولانی تر و گاها فلسفی تر و عمیق تر هم هستند بنده تقریبا صد در صد " معنای کلام" را میفهمم.میماند مفهوم و منظور که آن به تلاش و تحقیق و آگاهی مخاطب گره خورده ، ولی در شعر گاهی معنای کلام را نمیشود درست درک کرد که بعد به مفهوم کلام رسید. پیشنهاد خاصی ندارم صرفا، تا میتوانید فعلهای تعیین کننده را حذف نکنید اگر یک بیت برای بیان فلان مفهوم کم حجم است آن مطلب را در دو یا ۳ بیت بازگو کنید . برای بیان مفاهیم نسبتا عمیق تر پیشنهاد دیگرم این است که از مثنوی یا چهارپاره استفاده کنید که دستتان برای استفاده از قوافی باز تر باشد یا برعکس چکیده ی مطلب را در یک رباعی بیان کنید چون مسبوق به سابقه است و رباعی در ادبیات ما جزو قالبهای همیشه تامل برانگیز است.
بر فرض در همین سروده، شفاپیدا کردن از شفا گشتن هم مفهوم تر است هم صحیح تر. یا در انتهای مصرع دوم " جهانی به قضا" بنظر یک فعل مفقود است یا باز در مصرع چهارم، حذف فعل آزارنده است. حذف فعل به قرینه ی لفظی یا معنوی از امکانات و اختیارات شاعر و نویسنده است ، تا جایی که به مفهوم آسیب نزند و مخاطب را در تنگنا قرار ندهد. عرض دیگری ندارم🙏
| |
|
درود جناب عزیزیان شاید دیده باشید که چندی گفته ام من شاعر نیستم من اکثرِ شعرهایی که می نویسم خیلی زود وگذرا،و بدون مقدمه هستند دنبال هیچ کلمه ای نمی روم هیچ خط فکری و دنبال نمی کنم در اون لحظه فقط می نویسم، محال است بتوانم کلمه ای را اگاهانه انتخاب کنم مخصوصا در قافیه اگرچه بیشتردوستان قبول نکرند این گفته ام را. بعد از نوشتن باید وقت بذارم معناکنم
واما کلمه شفا: در اصلِ به معنای خارج گشتن یا از خود دور کردن یا چیزی را از دست دادن است بیمار شفا پیدا می کند درستش این است که شخص بیماری را از خود جدا کرد یا از درون بیماری خارج گشت چون بیماری بر او اضاف شده بود (دراصطلاح عرفانی ) از میان رفتن بیماری دل به سبب تابش انوار ملکوتی است، پس شفا پیدا کردن درست نیست ودر نوشته من اصلا معنای درست را نمی داد در مصرع دوم دقیق نگرفتم فعل مفقود یعنی چی اما تشریحی کامل برای مصرع اول بود و نوعی واجب الوجودش مصرع چهار منظورتان از ازارنده را ندانستم اما مصرع. چهار سوالی بود که علامت ؟را نگذاشته ام مثل به کجا چنین شتابان جناب عزیزیان من اگر با برنامه و تصمیم قبلی شعری بنویسم
سپاس گذارم از وقتی که گذاشتید 🌹🌹🌹🌹🌹🙏 | |
|
درود جناب عزیزیان نکته ی شایسته ای بیان فرمودید موافقم | |
|
سپاس استاد استکی بزرگوار 🌹🌹🌹 | |
|
عرض ادب و احترام استاد انصاری عزیز سپاس از بداهه زیبایتان 🌹🌹🌹🌹🙏 | |
|
درود و احترام جناب کریمی بسیار زیبا نگا کردید سپاس از توجه شما بالانر شرحی تقریبی در نظر جناب عزیزیان گذاشتم خوشحالم می کنید بخوانید و کمکی کنید 🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
اراتنمدم استاد شفیعی عزیز و بزرگوار خواهش می کنم در نظراتتان برای کمک و اگاهی من انگونه که خود دانید مرا دانشی دهید من واقعا و واقعا دوست دارم بیشتر و بهتر درک کنم و این از دست شما بزرگوارن براید 🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏 | |
|
درود و احترام بانو استاد حسین زاذه عزیز عالی هستید که می بینید دنیایی سپاس 🌹🌹🌹🌹🙏 | |
|
سلام استاد ازادبخت عزیز ارادتمندیم گرچه مثل سابق مرا راهنمایی نمی کنید با نظراتتان اما همچنان نگاه شما بسیار ارزشمتد است برای من 🌹🌹🌹🌹🌹
| |
|
سلام و احترام مجدد سبک شعرتان خاص است و این خاص بودن ممکن است راه را برای انتقاد بسته نگه دارد،،،بنابراین به احترام خاص بودن اثرتان جایز نیست نظری منفی بیان دارم با تقدیم احترام | |
|
درود و احترام جناب حسنی بزرگوار خوش امدید دیدگانتان سلامت که نگاهی داشتید و ارزشی دادید 🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
عرض ارادت و احترام خدمت استاد معینی گرام. دنیایی سپاس از نگاه و نظرپرلطفتان بنده واقعا و بدون هیچ جبهه و سیاقی طالب اموختنم لطفا در نوشته هایم با کامل کردن و اضافه کردنها مرا اگاهتر سازید این خواهش من است 🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
درود جناب صادقی عزیز مهم دلیل نقد است که وارد شود بر موضوع وقتی مسئله در بیانِ خارج باشد مهم نیست موضوع درون و خارج در نقد مهم است
نقد خارج اصلا مهم نیست سپاس گذارم 🌹🌹
| |
|
درود جناب زراعتی بزرگوار کجا دغدغه من بود 😂😂 خیلی جالب گفتید 🌹🌹🌹😂 | |
|
درود جناب مازیار عزیز لطف دارید و محبت 🌹🌹🌹🌹🌹🙏🙏 | |
|
ارادت جناب مسکین بزرگواری کردید 🌹🌹🌹🌹🙏 | |
|
درود و احترام شاهزاده خانوم بانوی گرام عالی نگاه و نگرشی دارید و لطف ساغول 🌹🌹🌹 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
اندکی روان تر عزیز
نه در مفهوم، خیر ، مفهوم و معنا را هر چه دلتان میخواهد عمیق بیان بفرمائید ولی زبانتان را روان تر کنید
احتمالا نتیجه خوشایند مخاطب خواهد شد🙏