يکشنبه ۱۳ خرداد
|
|
خواب ذهن را آرام میکند گاهی هم
|
|
|
|
|
چون قناری بیقراری تا به کی
|
|
|
|
|
در خیالم همه حواسم کجا بودی تو آغوش نابم
در کنارم نبودی تو فکر و حواسم آغوش خاصم
محبت تو سنگی به س
|
|
|
|
|
زیر این ابرهای تار تار
میروم با چشمان اشکبار
تا قلب شکسته ات راگرم کنم کمی
در سایه رویایی این در
|
|
|
|
|
دیروزت خراب امروزم شد پدر!
|
|
|
|
|
تابکی در خواب غفلت چشم را بر هم زنی ؟
کوکب اقبال خودرا سیلی ی محکم زنی
|
|
|
|
|
هوای صبح و شب اعتکاف بارانی است
چه خوب حال و هوامان سه روز عرفانی است
............................
|
|
|
|
|
افسوس که آن زمان زیبا بگذشت
در چنگ خزان باغ و بهاران بگذشت
می چرخد و درمی گذرد زود ایام
آن
|
|
|
|
|
.. آن سوتر از حصار
.. رنگین کمان
.. بوی باران می داد
|
|
|
|
|
ندانم چه خوانی چه دانی و کجایی
اما بی دلیل محبت میکنی
این محبت خار را گل میکند
سنگ را نرم
|
|
|
|
|
♡بروی یاس عاطفه نوشتم از چشای تو
بغل بغل گل سفیداگه بیای فدای تو
♡بدون ترس وواهمه بخون توازترانه ه
|
|
|
|
|
با عشق تقدیم به شما خوبان همراه...
|
|
|
|
|
دلگیرم
و لبریز از سخنم،....
|
|
|
|
|
عشقم چه می آید به تو این تاج و تور امشب
چشمان آهو سُرمه با موهای بور امشب
|
|
|
|
|
همچو يابوى فرو رفته به گل مى مانم
علم اعجاز ز پالان خرم مى جويم
|
|
|
|
|
شاعری اتفاق خوبی نیست....
|
|
|
|
|
افسوس که اهن تافته نشدیم و رفت
ازین گنج رایگان ادب بافته نشدیم و رفت
|
|
|
|
|
پدرم با خودش نشان دارد
پدرم بوی آسمان دارد
سینه ای سترگ و رمزآلود
پدرم قلب مهربان دارد
از تمام ا
|
|
|
|
|
شُده ام مثل ِ خط خطی های ، ذهن ِ بیمار ِ یک نفر معتاد
کاش یکباره مثل ِ طاعونی ، مهر تو در دلم نمی ا
|
|
|
|
|
رفـتـی و هــمــراه تــو دارد مــی رود تــبــریــز!
بــعــد تـو مـی سـوزم عـزیـزم در تـبـی یـکریــز
|
|
|
|
|
من شبم را از سیاهی چشمان تو ساختم...
|
|
|
|
|
بگو از عشق بی پروا برایم
زعاشق های بی فردا برایم
بگو از ساحل زیبای عاشق
بگو از موج و از دریا برای
|
|
|
|
|
در مسیر باد باش و بوسه هایم را بگیر
تو همیشه شاد باش و غصه هایم را بگیر
مستم از جام لبت، اى جا
|
|
|
|
|
هدیه ای به پدران به مناسبت روز پدر و به عنوان قدردانی از خدماتشان به فرزندان و خانواده های خودشان
|
|
|
|
|
در درون ذره ها مردی نشستست
در درون هر نگاهُ هر معما
در ورای خوب و بد
پشت کوه آرزوها
در سه گاهِ
|
|
|
|
|
همه در اضطراب فردائیم ...
یک سَریم و هزار سودائیم ...
|
|
|
|
|
به خانه بر نمی گردم
کنار عکست...
فصلها را گره می زنم
تا بر گردی .
صابر خوشبین صفت
صالحشهر:
|
|
|
|
|
راه عشق و من و معشوق ولب و خال سیاهش...
|
|
|
|
|
عید ما روزیست کز خیانت ظلمی نباشد
مرطوب از اشک ندامت دیده ای نباشد
|
|
|
|
|
تنهاییم را توی جیبم می گذارم....
|
|
|
|
|
عـظـمـت دوستت دارم
با بهار، تجلی می یابد
وقتی
دختر شکوفه با پسر نسیم، هم آغوش می شود
|
|
|
|
|
گویید که گیرد به طلب دامن معشوق
کز شهد لب پر گهر یار شود بوته مداوا
|
|
|
|
|
دردلمندردهابسیارمیباشدولی
|
|
|
|
|
خوب است اگر قدری هم سایه من باشی
همسایه دیواري نه، سایه من باشی
|
|
|
|
|
فروتنانه قدم زد در امتداد خیابان
پناه بردم از آن شب به شانه های بیابان
چه اتفاق عجیبی کنار
|
|
|
|
|
< مثنوی درد >
-----
من !
سوء تعبیر یک تأخیرم
که
پیش از تن دادن
به تنهایی
نت هیچ سکوتی را
ر
|
|
|
|
|
چرا چشمون خون آلود من رو
پریشون کرده ای بر چشم مستش
|
|
|
|
|
تو خندیدی و یک لحظه
نگام سمت تو پرپر زد
|
|
|
|
|
دلم خون گشت و صد پاره...
سلام بعد از نزدیک به دو سالی حدودا
سلام سلام سلاااااام
|
|
|
|
|
گوزلیم سن بو زامان دا سنه عاشق اولارام...
|
|
|
|
|
اگر آن ترک شیرازی..............
|
|
|
|
|
منم آن شاعرِ بی سبکِ جوان
|
|
|
|
|
چشمانت ،صدایت
لب هایت ...
آشوب است یا سر کوب ،
نمی دانم!اما من؛
آن ها را دوست دارم. بداه
|
|
|
|
|
وصف چشمانت مراآسوده خاطرمی کند ازتمام بی توبودن هاغافل می کند.
|
|
|
|
|
دریای دلم
بی تو
چه شور افتاده...
|
|
|
|
|
گریبان گیر هستی توام
غایب که می شوی
با چه پیدا شوم
ـ با یک نیاز
یا
|
|
|
|
|
آیه به گوش من رسید جام شراب تن رسید
دایه به داد زن رسید سوره ی ننگ و عار رفت
|
|
|
|
|
درشعرهایمنهمهجاردپایتوست
|
|
|
|
|
دو ، در دو
کی شده چهار؟
کمی ، ظاهر زبونی زخمم را
بر دار !
در من چیزی شبیه عطش
بسان مز ه
|
|
|
|
|
زادروزت خجسته باد خواهر مهربانم...
|
|
|
|
|
ملافید عاقلان ، از عشق دیگر
|
|
|
|
|
پرسیده ای از رستم سحراب کش ای زخم
با خویشتن و با دل تهمینه چه کردی
|
|
|
|
|
دوش از عشق تو یک لحظه چو دیوانه شدم
شعله روی تو دیدم پِرِ ؛ پروانه شدم
|
|
|
|
|
میان کلبه ای متروک زنی انگار می رقصد....
|
|
|
|
|
خدایا حوصله داری،برآیم وقت بگذاری؟
|
|
|
|
|
به چشمانت قسم چشمت چشمم
اگر قهر شوی تو خشمت خشمم
اگر ناز در تو میرقصد برقصد
تو شاد باشی تو خوش با
|
|
|
|
|
پیشانی لحظه ها تب کرده
نگاه واژه ها بغض کرده
|
|
|
|
|
شبنمی که سر می خورد
.. در مسیر جاذبه
پیچکی که می خندد
.. به آفتاب
و نهالی که قد می کشد
..
|
|
|
|
|
عقاب آن شهنشاه عرش فلک
پرید از سر کوه البرز تک
بنرمی فرود آمد از کوه باز
|
|
|
|
|
مرحبا بر ان هوای گلشن آغوش تو............
|
|
|
|
|
به پا برخاسته، تعظیم بنما بر مقامش
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۶۹ پست فعال در ۱۵۵۶ صفحه |