يکشنبه ۱۵ مهر
|
|
شعر کودکانه ولادت امام رضا (ع)
|
|
|
|
|
خیره به چشم نمناک غروب
یادی از ساعت حسرت
ساعت بی تو
آمد به سرش
آواز شب از دور میآمد و
او بی ت
|
|
|
|
|
هرچند شکایت از زمانه داریم
|
|
|
|
|
بیدارمی شوم
برساز بلبی
نشسته بر شاخه ی گلی
گوش می دهم
پروانه ای به پنجره ی بسته
شاخک می زند
|
|
|
|
|
عـشـق گاه انگـیزش گاه وسـوسـهگَرست
از دو خـالـی ، در یــک بــیکــران بـــمــان
|
|
|
|
|
پرنده مهاجر
در پی روزی
از لانه و کاشانه در بدر
|
|
|
|
|
مرهم منهتا پیش چشمم نقش جیحونمی کشی
من ساحلی آراممو دریا ی پر خون می کشی
در سینه دارم یاد تو
|
|
|
|
|
مدعی گفت که من دین خدایی دارم
|
|
|
|
|
لبت لبالب رنگی ، به رنگ عَناب است / تَرَنُمِ عطر تَنَت ، همیشه جذاب است
|
|
|
|
|
تا ز تو یاد می کنم، می روم از یادِ خودم
محو سکوت می شوم، در لبِ بیداد خودم
گاه که دردِ دوری ات، می
|
|
|
|
|
گر چه زمین گِرد و خطی خمیده است
ره ساده و گِرد که همیشه دَوّار نیست
این دنیا، مهمان سرا و سفری بیش
|
|
|
|
|
چند روزیست که از حالِ دلش بیخبرم..
|
|
|
|
|
دهانِ بسته گِل خوردن ندارد
نگاهِ خسته دل بردن ندارد
به تیپ و جیب و ایمانم مپرداز
بدهکاری کم از مر
|
|
|
|
|
ستایش میکنم دستانِ بابا مهرِ مادر
یه بوسه میزنم بر رویِ ماهِ هر دو گوهر
|
|
|
|
|
من و دیدار تو امشب چه شبی خواهد شد
غزل عشق تو بر لب چه شبی خواهد شد
|
|
|
|
|
مست در ژرفای شهر بی تپش...
|
|
|
|
|
لحظهام با خیال تو شیرین
گرچه آن صورت فریبایت
دور از منظر نگاه من است
لیکن آهنگ دلنشین .....
|
|
|
|
|
مرا از درد تنهایی بیاور اندکی بیرون
|
|
|
|
|
به آن روزی که در آغوش بابا خفت ....
به آن روزی که بابا گفت
|
|
|
|
|
بادی که پیچید به جان باغچهی
رقصی نشاند
به تن گلبوتههای یاس...
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
به شامگاهِ منعکس در دیدگانت رنگِ خون/من مرگ را در سینه ام بعد از تو زندان کرده ام
|
|
|
|
|
آه،سید می بینی دلار میخواد فضا بره
|
|
|
|
|
بیدار به فرمان تو ام حضرت آقا
|
|
|
|
|
مرغِ اندیشه اگر سیرِ فلک بر گیرد
|
|
|
|
|
تو ای نامت نُت زیبای لبها ، مرد میدانم
|
|
|
|
|
مثلِ مدادی طراح ،
میدَوَم روی کاغذ
|
|
|
|
|
حیف که در تاریخ نویسند نامتان
شرتان گیرد دامن ظلم خو دتان
جمع ای زیر تیغ جورتا دست پا زنند
بی ش
|
|
|
|
|
ساقی پِیِ هم ریز که این وقفه عذاب است
پر کن قدحی را که محتاج شراب است
|
|
|
|
|
خورشید شو و گرمی ایامم باش
|
|
|
|
|
(۱)
در اندرونم،
هزار پرندهی آزاد
لانه دارد!
دریغ!
با بال و پرِ زخمی چهکنم؟
|
|
|
|
|
مردان خدا چشم به بیگانه ندارند
امید بر این خانه و کاشانه ندارند
|
|
|
|
|
مادرم
تو رو داشتن با تو بودن زخدا آرزومه
تو که نیستی بیقرارم حال من پریشونه
|
|
|
|
|
می خواهی سراغی نگرفته
در هوای تاریک ترسم را بتکانی
|
|
|
|
|
آغوشم از رفتن پُره
مردی به دنیا اومده
حالا کجای ساعتی
...
|
|
|
|
|
عاشقی فقط با تو رنج و غم همزاده
از هر چی بترسی و عشق سرت که میاره
|
|
|
|
|
ای قلب بلادیده آشفته محروم
در آتش سینه شده ای ذوب چنان موم
|
|
|
|
|
در جَرَیانم
کمی عمیق تر
کمی کُند تر
و همچنان
در باور دریا
|
|
|
|
|
درهیاهوی زمان با دل رسوا چه کنم
دل تنهای زمین خورده خود را چه کنم
دل خریدار کمی شبنم غم آلوده ست
|
|
|
|
|
بابایپیرراتوچهتنهاگذاشتی
آخرچگونهروی دلشپاگذاشتی
|
|
|
|
|
شیخ گفتا کردهاند این شایعات
|
|
|
|
|
مجنون باز آن عاشق ناکام شد
|
|
|
|
|
⚘میلادحضرت فاطمه معصومه(س)
روزدخترمبارک⚘
|
|
|
|
|
امشب برای رفتنت تبدار و مُضطر است
|
|
|
|
|
نازتو.عاشقانه
دل به فرازِ نازِ تو رفته و باز آمدست
سرخیِ فکر غنچه ها، را به نیاز آمدست
حسرتِ پ
|
|
|
|
|
یار یولینا گوزیم تیکیب هی باخارام گُذارینه
حُسنونی گورمگ ایسته رَم دورمیشام انتظارینه
|
|
|
|
|
دل یارم ز سنگ و میل یاری
ندارد با دل ما سازگاری
|
|
|
|
|
گروم گروم میکوبه
قلبم درون سینه ای که تنگه
|
|
|
|
|
ای بی عاقبتا ن این زمانتان بگذرد
این ظلمت شما شتابان بگذرد
شادی مصیبت و خزان نماند
روسیاهی شما و
|
|
|
|
|
هر درد که دل می کشد از زخم زبانی ست ..
|
|
|
|
|
می خراب و خم شراب
مستیش دل و دین داده به آب
روزگار پیری و معرکه گیری
شده باب حضرات بی ت
|
|
|
|
|
این شعر و در زمان حیات استاد عزیزم زنده یاد جناب فرج الله مرید بیدختـــــــــــــی سرودم
به نام
|
|
|
|
|
می ترسم تو را خدا بنامم!!!
|
|
|
|
|
🌹گل نازی بروییدش به گلدان🌹
🌹به او گفتم که ای زیبای خندان🌹
|
|
|
|
|
آواره نبودی تو، بی خانه چه میفهمی
غمگین نَنِشستی در غمخانه... چه میفهمی
هر بار تو را دیدم از ع
|
|
|
|
|
ای ملک سیما که ازتو غیر حیران است تو را
داند حق انسان نگوید هر که، انسان ،است تورا
|
|
|
|
|
وادیِ عشق تو را بی باده پیمودم چه سود!
|
|
|
|
|
مادر اصطرلاب عشق است عشق اصطرلاب حق
پدر آن قدرت حق سحر مطلق
|
|
|
|
|
عشق، چون آمد، سر و سامان گرفتم
چون درختی خشك بودم، جان گرفتم
از غمت، ای آسمانِ بیقراری
...
|
|
|
|
|
نور سیاه میدمد از دریچه ی صبح...
|
|
|
|
|
دست در دست خیالت سمت دریا می روم
|
|
|
|
|
من می روم
تا بخوابم
و آنقدر در خواب می مانم
تا تو بیایی !!
|
|
|
|
|
ما محرم رازیم نگو بند نبود
هرمان هسه حرمان دلش هند نبود
یغماگر چشمان خمارت غم ماست
ناگفته نماند م
|
|
|
مجموع ۱۲۶۹۶۸ پست فعال در ۱۵۸۸ صفحه |