شنبه ۱۲ خرداد
|
|
انتظار تا کی ای منجی عالم
|
|
|
|
|
تو نباشی شاعری می شوم لال وعقیم
|
|
|
|
|
كودتا ريشه ندارد ولى
در تن تاريكى
با هزاران اميد
همه بى ريشه و اصليم هنوز
|
|
|
|
|
چشمت ستاره ای می خواست در دلم
اکنون میان او با ماه حایلم.
سمیراعزیزی
|
|
|
|
|
سروش سرد سودای ساقی نبوده ام،هرگز
قرمز شده سیمای سرخ سیمین، یار ما ...
|
|
|
|
|
مَکمَنی سازم دل خود را برای روی یار
|
|
|
|
|
بایدبرای حمام کیسه بخرم
چرک های این شهر
پاک نمیشود......
|
|
|
|
|
شاهنامه آخرش خوش نبود
آخرش تمام شد!
|
|
|
|
|
تو سنجاق خیالی و من از تصویر روزی که،کنار دیگری باشم کذایی تر نمیبینم
|
|
|
|
|
در فراسوی زمان ،من کیستم
من تنها من خسته
که به یک چشمک دختر همسایمان وابستم
من اصن به خودی خود هس
|
|
|
|
|
یاد تو هرگز نرود از سر سودائی من
تو جان جان جانمی جانان شیدائی من
|
|
|
|
|
به مناسبت ولادت فرخنده ی امام مهربانی ها حضرت ثامن الحجج (ع)
|
|
|
|
|
گرفتی با دو دستت چشم هایم را، ندانستی
که زیباتر تو را با چشم هایی بسته می دیدم
امیروحیدی
|
|
|
|
|
برای هستی ام کوهواره جانم ................
|
|
|
|
|
کو سرابی که من این تاول را
شستشویی دهم از بارانی
|
|
|
|
|
وزن عروضيم ز کف رفت و غزل گشت تلف
سر دهم اينک ز شعف : هاي ... ! نيم از شعرا
|
|
|
|
|
حضور دل، خجل زده ی عشق رفتیم
یادی باعث نکردیم وبه مشـق رفتـیم
مستانه ما را ملنگی مختارش کرد
دست
|
|
|
|
|
کسیکه بغض ِ غریبی نشسته بر جانش
|
|
|
|
|
تن تو سهم تن خسته ی من نبود،،،،نبود؟؟
|
|
|
|
|
توي باغي اسيرِ پاييزم
تازگي ها كه خواب مي بينم
|
|
|
|
|
من زخشنودی مجنون دل لیلا شکنم
لاف بیهوده زده کاسه بهمتا شکنم
|
|
|
|
|
اينهمه گل كه از دوري تو خار شده
تو دلت دربست! دلداده اغيار شده
بس كه غم امد و رفت اين دل من ترم
|
|
|
|
|
بگذار و بگذر
گاهی خودت را
|
|
|
|
|
مرا به اشتباه با ملايمت صدا بزن
|
|
|
|
|
" حرف هایت ترسو بودند "
تو خطای بزرگی مرتکب شده ایی
ترسی در دل من سر باز کرده
|
|
|
|
|
برای او سوهان روح باش
برای من سوغات قم...
|
|
|
|
|
تا توانی زندگانی کرد با روراستی/از ره تزویر هرگز راست کار خود مکن....
|
|
|
|
|
نقاره می زنند حرم باز می شود
یعنی که گاه عاشقی آغاز می شود
|
|
|
|
|
با لول دولب نه آنکه ...وافوری کن...............
|
|
|
|
|
پرواز را نمی گذارند
و تماشایش را نیز
|
|
|
|
|
مثنوی طنز اسکناس سرودهء برادر بزرگوارم جلیل پورسلیمانی با کسب اجازه از حضرت برادر تقدیم میگردد خدمت
|
|
|
|
|
اندوه تو زخم خونچکانی کهن است
بر قامت شعرهای من پیرهن است
از بام دلم نرفته برمی گردد
دلتنگی تو
|
|
|
|
|
شاه گفت گاهی گلدان خالی سرمایه است
گاهی همین دست خالی خود آسایه است
|
|
|
|
|
یه روزی زیر بارونه چشامون عشقمون، پر زد
دلامون خونه ی هم بود،جدایی اومد و در زد
روزای خوبمون رف
|
|
|
|
|
یک روز پس از رفتن خود قم باشی...!
|
|
|
|
|
گیج
ازهرانشعابِ جاده
میپیچم بسوی آفتاب
|
|
|
|
|
غروب را جوانه کن به سینه شد طلوع درد
صدای نی شنیده شد زسوز ناله های سرد
|
|
|
|
|
نشستهام به تماشای چشمهای شما
|
|
|
|
|
مهتابی ا ست هر شب من ای حریر تن....
|
|
|
|
|
آسمان به تـــــــــــــــــــــــــــــــــو تکریم می کند ..
|
|
|
|
|
به چاهي اوفتادم من كه پيراهن به تن نبود
اويس قرن آسيبم كه در بستر قرن نبود
|
|
|
|
|
یک شـاعرِ از، خـاطره بیـزار، به جـا ماند.....
|
|
|
|
|
ای قلم گرفته در مشت
ضربه ی قلم مرا کشت
|
|
|
|
|
فردا
شعر خواهم شد
هنگام که « خورشید »
سر بر شانه های بلندِ دیوارِ زندان شهر بگذارد
و های ه
|
|
|
|
|
وقتی کبوترهای عاشق در طوافند
در آسمان، قلب حَرَم احساس دارد
بین̗ من و چشم تو، دیوار جدایی
آجر ب
|
|
|
|
|
بهترین آموزگار مرد در دنیا زن ست ..
|
|
|
|
|
این شعر را برای
عزیزی سروده ام
مردی که صادقانه
بمن درس عشق داد
|
|
|
|
|
اینجا آنجا قفل به زنجیر ..
زندانه تو رو دوست داشتن ..
یادت نمیاد ، خندیدنت ..
امید دوباره به ازاد
|
|
|
|
|
یوسف زچاه،دل نمی کند از ترس عاشقی
گلدان،سرای هرزه گی و بغض رازقی
|
|
|
|
|
رفتی و دنیامو به هم ریختی
سخت زندگی مو جمو جور کردم
هر چی که از این رابطه جا موند
توی دلم زنده به
|
|
|
|
|
حالم مپرس که دلم سخت بی آشیان شده است
از رسم روزگار دیده ی ترم به خون گریان شده است
|
|
|
|
|
ایـنقَـدَر پای مـرا ، داخـل اخــبار نکش !
هی مرا نقطه نکن ! نقشه ی پرگار نکش
|
|
|
|
|
بیعشـقدلتخانهیبیپیشَوَدحامی
راهیاستکه سودی بجز آوار ندارد
|
|
|
|
|
قلم نامت نوشت و شعر بر لب میرسد
واژه ی نامت چنان داغ است،در تب میرسد
واژه پشتِ واژه میچینم که وصفِ
|
|
|
|
|
گیسو به رخ می افکنی ، هنگامه برپا میکنی
|
|
|
|
|
میان آبادی
یادواره ات را
لیوان به ...
|
|
|
|
|
آنجا که نگاهت به نگاهی نگران شد
آغاز،همه مشکل و خندت که نهان شد
|
|
|
|
|
پنهان میشوم
پست تمام اتفاق ها
|
|
|
|
|
به نیشابور احساسم تب چنگیز افتاده است/
که جزعطا چشمانت ندارد هیچ دارویی!
|
|
|
|
|
مرا بستان ، مرابستان، از این زیبایِ پوشالی
|
|
|
|
|
دوشنبه ها
شب ها را واکس...
|
|
|
|
|
روز از مهر خدا زاده می شود
و من از پس نگاه جنون آمیز تو.
|
|
|
|
|
با خاطراتِ تلخِ عشقي بي سرانجام
چون مجرمي بر دارِ رسوايي بميرم
|
|
|
|
|
چرا بانو مرادادی فریبم
میان دشمنان حالا غریبم
|
|
|
|
|
شعرم همیشه طعم لبهای تو دارد...
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۶۹ پست فعال در ۱۵۵۶ صفحه |