سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        ناز و نیاز

        شعری از

        حبیب رضایی رازلیقی

        از دفتر یاس نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۴۵ شماره ثبت ۴۹۲۶۴
          بازدید : ۵۶۱   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حبیب رضایی رازلیقی


        ( ناز ونیاز )

        گیسو به رخ می اَفکنی ، هنگامه برپامیکنی
        با دلربایی ها چرا ؟ ، در شهر غوغـا میکنی

        آتش زدی میخانه را ، با چشـمِ فتـّانت چرا؟
        مستانِ عاشق پیشه را ، غرقِ تماشا میکنی

        با خاک یکسانَم کنی، چون پنجه درمومیکنی
        اینگونه عاشق رابه خود، همواره شیدامیکنی

        بر رویِ اَبرو گشته رو ، خالی کنارِ جَعدِ مو
        گویا که اَختـر در کنـارِ ، ماه اِفشا میکنـی

        ای ماهِ زیبا رویِ من، مخفی چرا ازچشمِ من
        برمست ها ظاهر شوی،رخ را توسودامیکنی

        هستـی کنـارم ای صَنـم ، وا حِیرتا در غفلتم
        از هرکسی نزدیکتر ، خود را تو اِخفا میکنی

        آرام گردد عاشقی ، چشمانِ مستـَت بنگـرد
        ساقی تویی ساغرتویی، میخانه حاشامیکنی

        گفتی که درمیخانه ام ، تعجیـل کردم آمدم
        عَطرت بوَد امّا رُخت ، بنهُفتـه از ما میکنی

        ساقی قدَح پُرکن دگر،درسینه شددل پرشَرَر
        من آتشـم امشب مرا ، با بـاده اِطفـا میکنی

        یارا ( حبیبم ) عبدِ تو ، میگیرَمـت دامانِ تـو
        چنگی به گیسوچون زَنم،دل مرده اِحیامیکنی

        حبیب رضایی رازلیقی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
        وزن
        مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن بحر رجز مثمن سالم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۸:۲۷
        من آتشـم امشب مرا ، با بـاده اِطفـا میکنی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        دست مریزاد استاد عزیز مرحبا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۱۳
        خیلی زیبا ودلنشین .....آهنگ شعرتان بسیار دوست داشتنی...درودبرشما
        .............................................................. خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۲۳
        خاک یکسانَم کنی، چون پنجه درمومیکنی

        اینگونه عاشق رابه خود، همواره شیدامیکنی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود استادبزرگوارم
        زیبا وشورانگیزبود خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۲۴
        سلام
        زیبا و شور انگیز خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۴۲
        با سلام استاد رضایی بسیار عالی
        جلال پورسلیمانی
        سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۰۷:۰۶
        درود جناب رضایی وآفرین خندانک خندانک
        مسعود خلیق اخلاقی
        سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۰۵
        درود بر شما
        زیبا بود
        واقعا زیبا
        خندانک خندانک خندانک
        شعری از اشعار استاد فقید شهریار برایم تداعی شد
        روحشان شاد
        ای غنچه ی خندان چرا خون در دل ما می کنی؟
        خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا می کنی؟
        از تیر کجتابی تو آخر کمان شد قامتم
        کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا می کنی
        ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را
        با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا می کنی
        با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال
        زشت است ای وحشی غزال٬ ما چه زیبا می کنی
        امروز ما بیچارگان امید فردایش نیست
        این دانی و با ما هنوز امروز و فردا می کنی؟
        ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن
        در گوشه ی میخانه هم ما را تو پیدا می کنی
        ما شهریارا بلبلان دیدیم بر طرف چمن
        شور افکن و شیرین سخن اما تو غوغا می کنی
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ ۱۵:۲۵
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        صابرخوشبین صفت
        شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵ ۱۵:۲۴
        سلام
        درودها به جناب رضایی عزیز
        زیبا و روان بود .
        شاد باشید .
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7