يکشنبه ۱۷ تير
|
|
“لبریز”
حسِ نوشتن در سراسرِ قلبم می تَپَد
به سانِ شیشه ای لبریز از شوق
پُر از پروازم، پُر از او
|
|
|
|
|
نفس در جان دمب جنبان شد و بعد
|
|
|
|
|
همه می دانند که گونه ام
یاد آور سلامت و طراوت نیست .
|
|
|
|
|
ایمان دارم
باران های زندگی ام
به رنگین کمان بهشتت
ختم می شود
زینب رحمانی «ایمان »
سکو
|
|
|
|
|
تو کجایی که مرا ، کفر زِ ایمان بگرفت.
وطنم را همه خار ، گلشن و بستان بگرفت.
گفته بودی نروی هیچ زما
|
|
|
|
|
مست بودیم و لب به لب هم زدیم
|
|
|
|
|
زنده باد اردیبهشت
شکوفه گیلاس
عطر نارنج
بوی تمسک تمشک
در پر و بال سنجاقکها
پرواز عقاب
استواری
|
|
|
|
|
« کاشکی سیب نبود»
کاشکی سیب نبود،بردرختانِ بهشت
تاشودخاک نشین ،آدمِ خاک سرشت
|
|
|
|
|
در جهان عاشق کشی راحت شده
چون کسی پیگرد قانونی نذاشت
|
|
|
|
|
گفته بودم اینبار
رهی از عشق به جان
می جویم
لب هر گل که نوازد
دل را،
من خدا را
پی آن
می پویم
|
|
|
|
|
دو بیتی تقدیم به مدافعین حرم حضرت زینب
|
|
|
|
|
شب مرا می جوید
در خِش خِشِ پایِ سایه ها
|
|
|
|
|
چه قانون بدی باشد "من" و "تو" ، "ما" نخواهد شد
مکسّر می شویم آخر... من و تو، "ما" نخواهد شد
|
|
|
|
|
به نیمه شب ای ماه
برکن از دل
چراغ دیده را
کو آن شبان بی گاه
کجاست آن آرامش نگاه
بر غبار تن ،چشم
|
|
|
|
|
ای رود تر از رود تر از رود تر از رود ...
|
|
|
|
|
گفتی از عشق ولی بی خبر از نور خدا
|
|
|
|
|
به دوستت دارم های من گوش کردی
|
|
|
|
|
هنگامه ی تماشایت
صفر تا صد نگاه
بر بام پلک
روی پنجه های شوق برمی خیزد!
|
|
|
|
|
آسمانه قصه هامان در غباری دفن میگردید
شاخه های سبز نرگس در هجوم باد میلرزید
|
|
|
|
|
گرگ و میش صبح، با برق نگاه و خنده ات...
|
|
|
|
|
دل دریا زده ام غرق تمناست چرا
شب بی روزن من شام تقاضاست چرا....
|
|
|
|
|
ماه آمده امروز در این گنبد آبی
حیف است نیائی...
|
|
|
|
|
خسته ام مثل درختی که تبر میبیند
مثل آن مادر پیری ک تشر میبیند
|
|
|
|
|
نفس تا می کشم آهم بسوزد
به آهم کلبه ماهم بسوزد
اگر
|
|
|
|
|
کاش ؛ جَنگی در جهان بر پا نبود ...
|
|
|
|
|
هر چند که هنگامه ی طوفان و تگرگ است
|
|
|
|
|
شبیه خون خدا سمت یار می آید.....
|
|
|
|
|
من یه انگلم،جامعه انگله
این سگ وحشی محصول جنگله
|
|
|
|
|
هابیل
سنگینی می کند
روی دستِ خدا
|
|
|
|
|
مکثی سقط شده
از هستی
پیش چشم خیال...
|
|
|
|
|
... دلگیرم !
نه از گرگ گرسنه
که به گله ام زده !
|
|
|
|
|
بختم بلند بود در این چرخ روزگار ....
|
|
|
|
|
گذشتیازمنوعشقمچراایلیلیبیرحم
|
|
|
|
|
غروربادرامی شکند
به زیربال های مستینش
|
|
|
|
|
می گویم سخن از دلتنگی با حروف
کلمات از قلم ، می ترسند و می رَمند
|
|
|
|
|
آهسته در گوش خدا گفتم
وقتی فریادم
به عرشت نمیرسد
از درد.!
|
|
|
|
|
سر به بالين مى شوم اما همين اينك دلم
در جوارت آرزو دارد شود حل مشكلم
|
|
|
|
|
دیر و سجود و نمک و آب کو ؟
|
|
|
|
|
بعد از سالها
چه خوب شناختی
گرد پیری فراموشمان شد
تو بهتر از من مانده بودی
عاشقی
جوانی
کوی و
|
|
|
|
|
سخاوت لوله ی ترک خورده ایست
که در دل شکافته آسفالت
سیراب می کند
گنجشکی را
زینب رحمانی (ایم
|
|
|
|
|
شاعر
که نیستم
شعر از لبهای تو می نوشم
|
|
|
|
|
اي گلرخ زيباي من ،واي مونس شبهاي من
جاي تو در قلب من ،بگو کجاست جاي من
خسته دل از روزگار،نيست
|
|
|
|
|
در کربلا حقیقت نفسی کشید و رفت
|
|
|
|
|
ایدل چرا غم میخوری ؛ یارت که غمخوار تو هست
یک دلبری داری چنین ؛ خلقی گرفتار تو هست
|
|
|
|
|
گاه به خود ميگويم
بايد بروم...
به دنبال روشني روز
به دنبال آرزوهاي سپيد
به دنبال خيال هاي روان
|
|
|
|
|
تو نباشی از جهانم یک الف کم میشود
بی تو دنیای دنی بر من جهنم میشود
|
|
|
|
|
ز این مطلب برایت پندی باشد....
|
|
|
|
|
زیباترین واژه ی مشترک
بین عشاق جهان شد
تنها زمزمه ای از من ،
در گوش تو ،
.
.
.
.
من
خال
|
|
|
|
|
حرفی بزن که خیال وصالت به در کنم
|
|
|
|
|
ناز تو در کدام دشت می تازد
|
|
|
|
|
تو را ای عارفانه ترین نغمه هستی
عاشقانه می شنوم
مضمون نثر بی نظم من باش...
مرضیه_سادات_۶۹.
|
|
|
|
|
بی تو ای،
لحظه سراب و همه دنیا سراب
بی تو ای؛ رفته جوانیم رو به خراب
ای،نَهراسی زِ غم رفتن یار
ن
|
|
|
|
|
حالم
شبیه مرده ای است
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
دیروز که با آینه صحبت کردم
|
|
|
|
|
تا به خود آمدم از عشق فقط حرفی بود/انزجار ظمده و قاتل شیدایی شد
|
|
|
|
|
بشنو از نِی چون شکایت می کند
|
|
|
|
|
پیوسته دراین مرکز حسرت زده ام لنگ!
|
|
|
|
|
1-ماه دوم که جهنم بود بی چشمان تو
کاش شهریور به مهرت خوش شود
|
|
|
|
|
کوله بار این درد
کمر خم کردو
رخسار زرد
|
|
|
|
|
بی وفایی تا به کی عبرت نمی گیری چرا
|
|
|
|
|
حبس شده ام
پشت انفرادی نگاهت
کاش .....
در این لعنتی باز می شد .
صابر خوشبین صفت
|
|
|
|
|
افسوس که این ماه، تا صبح طلوع مرده است..
|
|
|
|
|
“ساده”
بیگانه ترین چَشم نگاهم میکرد
زندگی را سبز ترجمه کرد
خنده هایش همه هوشم را بُرد
دزدِ کا
|
|
|
|
|
شده أم غرق درعمق نگاهت مے میرم..
|
|
|
|
|
تورادیدم، نگاهت سخت برمن خیره
|
|
|
مجموع ۱۲۵۱۹۵ پست فعال در ۱۵۶۵ صفحه |