جمعه ۳۱ فروردين
اشعار دفتر شعرِ از کوچه ها تا سفر شاعر علی ربیعی
|
|
امروز چهارشنبه 16 آذرماه هزار و سیصد نود بود
چه هوای سرد و جانکاهی ست
نه این کوچه را می شناسم
نه
|
|
|
|
|
تا حوالي چشمه های گریان دنا
آنجا که وطن
در ویرانه های جنگلی سوخته
البرزش را جا گذاشت
|
|
|
|
|
پاییز که میرسد از راه
اگر ابری و بادی نباشد
طلوع و غروب
مثل خانه اموات آرام و تنهایند
اما رویاها
|
|
|
|
|
کوههای مختصری
دره های صغیری
دریا هم مثل گلبرگ نیلوفری ست انگار
|
|
|
|
|
بی حاشیه تفنگ و تیر
به استقبال آسمان میروم
از صخره و دره می گذرم
در هر کوی و برزن می رویم
در خر
|
|
|
|
|
از کاهگل کوچه های خاطراتت
عطر شکوفه های گیلاس را می چینم
نقب می زنم
به همه چشمانت
ک
|
|
|
|
|
احساس کردم
در میان این همه خبرهای بد
منتظری
تا روزی
دری
پنجره ای
روزنی گشوده گردد
مثل یک اتفا
|
|
|
|
|
من از اوهام شما
هیچ ناخنکی حتی به ارث هم نبرده ام
داشته های من همین ها بوده
دل صد پاره از تیپای ز
|
|
|
|
|
غروب آخر اردیبهشت ماهشهر است
دوست دارم در حال لبخند
برای کولی ها ترانه بخوانم
به اتاقکی پر از
|
|
|
|
|
در این بهار بی صفت
اردیبهشت اما ملایم است
دشتها گلبیزند
پروانه ها در سفر
و دانه های لیز بر
|
|
|
|
|
چشم انداز دلگیری ست دریا
واین روزهای سیاه
چرا که تو نیستی
تا پریان دریایی
از رخصت آفتابت
سونا
|
|
|
|
|
دلم می خواهد
در صبحی بی تنش
از فضای باز بیابانهای ماهشهر
به پوچ دنیا بنگرم
و بعد از سالیان دری
|
|
|
|
|
آنان که بر طبل جنگ می کوبند
هیچگاه جنگ را
جبهه را
ندیدند
زخمی بر نداشتند
ترکشی از حاشیه قلبشان
|
|
|
|
|
ای بدر کامل آسمان
ماه خوش خرام
ابرها یت را کناری بزن
ستاره هایت را فرابخوان
و مرا که از
|
|
|
|
|
بعد تو به خانه بخت رفتی
من هم به جبهه
فراموشم کردی
گفتی شاید کشته شدم
و از بوسه های آتشین
پ
|
|
|
|
|
...من از اوهام شما
هیچ ناخنکی حتی
به ارث هم نبرده ام
داشته های من
همین ها بوده
دل صد پاره از تی
|
|
|
|
|
زیر لکه های زمرد خورشید
دریا گاهی سبز می شد
گاهی آبی
و مرغان در انتظار طوفانی که بروید
بارانی
|
|
|
|
|
رودخانه زهره
روستای مادری
پیچ و تاب دل
درچم خیالی دور
تپه های مزین به بابونه و ریحان
|
|
|
|
|
فرشته ای گریان
بی آنکه زمختی زمانه را
از یاد برده باشم
این روزها
عجیب مثل فرشته های گریان
لط
|
|
|
|
|
سروده یاد ایام
بعد از سالها
چه خوب شناختی
گرد پیری فراموشمان شد
تو بهتر از من مانده بودی
عاشق
|
|
|
|
|
گفتم كي ميايي؟
گفتي ميايم !
بي آيين
بي فلسفه
بي قيد و بند -
منظومه ها و كهكشان ها
وسورتمه سيار
|
|
|
|
|
گاهی که هیچ واژه ای
برای سرودن ندارم
در سینه ی پرنده ای فرو میروم
قناری باشد یا چکاوک
ک
|
|
|
|
|
زمان را
ومکان را
به چشم می بینم
به عدد می شمارم
به دست می گیرم
به سینه می فشارم
|
|
|
|
|
...از سروده دوستت دارم
چه لذت بی حاصلی ست بی تو!
شکوفه یاس
میر نوروزی
بوی خوش آویشن کوهی
خاک
|
|
|