شنبه ۱۶ تير
|
|
جانم به لب رســـیده،ازاین همه دوروئی
این سینه یِ پُرازغم ، بســــته به تارِموئی
|
|
|
|
|
نگاه دختران معصوم
نگاه مادران معصوم
دستهای یاس مادران
دستهای یاس فرزندان
بافته گلهای قال
|
|
|
|
|
چقدر بی تونشستم چقدر بی تابم
چقدر حوصله دارم چرا نمی خوابم
|
|
|
|
|
در گردابِ چشمهای تو قایقی به دام افتادهام
نگاهم کن!
با دستهایت بر دستانم گرهی بزن!...
|
|
|
|
|
چند روزه قاب عکس تو
رفیق اشکای منه
تو خوابو بیداری هنوز
اسمت رو لبای منه
|
|
|
|
|
شاید
قد دوست داشتنم به دستهایِ تو نرسد
خودت سکه ی عشق را رو کن
میان فاصله هایی که
ق
|
|
|
|
|
یلدا
آخر دلخستگی ها
آغاز دلبستگی ها
وقت شمار جوجه ها
|
|
|
|
|
چشمهایت با من...
شیب تند نگاهت...
|
|
|
|
|
تقدیم به استاد دلجویی عزیزم
به ادب شاگردی حضرتشان
|
|
|
|
|
آه، بــر مادرم كه مادرش را داد زدست
اشك از ســـرمه ي چشمانش نگسست...
|
|
|
|
|
چيزی تو ذهنم نيست همينجوری
ميام سمِت کاغذُ و خودکار...
|
|
|
|
|
این همه تعریف و شعر از نام زهرا کم است
همین بس آسیه جارو کش و کنیزش مریم است
|
|
|
|
|
مثل خورشیدی وظلمت با تو پایان می شودوگذر از برزخ رنج وغم آسان می شودبی تو از دنیای من پر می کشد رنگ
|
|
|
|
|
زینب ای تــو قهــــــــــــرمان کربلا
ای به هر درد و م
|
|
|
|
|
دَمِ پاییز چه گرم است امسال...!!
|
|
|
|
|
پائیز هم
اگر مهر زیبایش نبود...
|
|
|
|
|
گرچه گل آلوداست هنوز ، مرداب دل
|
|
|
|
|
تصـــــمــیم گـــرفتی بِرَوی ؛ زار شوم من
در باور یک م
|
|
|
|
|
در واپسین روزهای پاییزی ...
|
|
|
|
|
نترس آغوش من امنه ، کسی تو این حوالی نیست
|
|
|
|
|
لیلا شوی و عشق تو در خاک و خون که رفت...
مجنون صفت به پای سرش همسری کنی
|
|
|
|
|
يلدا شب شادي شب بي غم بودن
|
|
|
|
|
چه موهای بلنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدی!
|
|
|
|
|
((که چه))
چشم هایـت را مـیان خــــــــارپیـچیدی که چه؟
دور گیسویت چـــنین دستار پیـچـیدی که چه؟
|
|
|
|
|
دریای اشک
بــر داغ غــمفـــزای تــو مــن گــریـه میکنـم
سـر مـینـهـم بـه پــای تـو مـن گـریـه
|
|
|
|
|
پرواز پرستو در باد
میزدم از ته دل من فریاد
|
|
|
|
|
ای رفته قسـم میدهمت برمه و خورشـــید
چون عاشقِ توسخت،سلیمان شـده برگرد
|
|
|
|
|
به نسيمی همه راه به هم می ريزد،کی دل سنگ تو راه آه به هم
|
|
|
|
|
بگذار تا بمیرم، از عشق ناز نینم
مردن بود نکو تر، اورا اگر نبینم
|
|
|
|
|
صدای خسته ی شب باش...
تمنای لحظه ای لبخند...
جدایی زیباست ، آری...
ولی دلتنگی مرگ آور...
|
|
|
|
|
چون عشق بدیدم سرگشته و حیران
چون تشنه پی آب دویدم
ای وای به من عاشق معبود نبودم ؟
|
|
|
|
|
دگر بهامه ندارم براب رنج کشیدن برای از تو گذشتن برای از تو بریدن
|
|
|
|
|
پینه دوزم پینه دوز
میدوزم اشک غروب
به دل تنهای شب
می چشم درد دلش
|
|
|
|
|
می ترسم
دور اسمت خط بکشم
مدار چرخش دنیا شود.
|
|
|
|
|
بس کن غزل که قافله ما را فروخته...،
گاهی به جرم "مستی" و گاهی به نام "دین"
|
|
|
|
|
ساقي ميار باده، كه اين غم مكرّٓم است
|
|
|
|
|
پنجاه و هفت ساله شدم اما/
در باطنم چو پیر نودساله...
|
|
|
|
|
عشق مي ورزم و سرزنده و شادم همه عمر
|
|
|
|
|
رهگذر جاده ی حیرانی ام
خسته از این بی سر و سامانی ام
چشم مرا جلوه ی اکران نداد
پرده ی سیمای پریشا
|
|
|
|
|
هنوز باورم نیست که
بهارم خزان گشت و.....
|
|
|
|
|
واي از اين توجيه هاي هم صدا با حبّ و بغض
|
|
|
|
|
با عشوه هایت نازنین هر شب چه غوغا می کنی
|
|
|
|
|
مرا اهسته اهسته ببر در کوی چشمانت
|
|
|
|
|
با کوله¬باری پر از زخم، در جاده¬هایی نمک سود
جاری¬ست با غصه¬هایش، مردی که هرگز نیاسود
تن¬پوشی از
|
|
|
|
|
شاعر که می شوی همه چی شعر می شود
|
|
|
|
|
باز می ایستم
نیستی هیچیک از پیداها
نقل این روزها نیست
در ریشه ها باید جست
راز چشمانی که
|
|
|
|
|
بلبلي با گل در آمد در سخن
|
|
|
|
|
خواستم خدا شوم
بخشش مهرو بقا شوم
|
|
|
|
|
رشک بر چشم تو ، آهو می برد ..
|
|
|
|
|
یادم نمی روی و سر، به سرایم نمیزنی....
|
|
|
|
|
ما عاطفه کیشان نه تنها عشق احیا می کنیم
|
|
|
|
|
گفت خاک کربلا دارد سلام و بوسه ها
از ارادت بر غبار خاک م
|
|
|
|
|
به سرباز به دام افتاده سوگند
به دار دائما استاده سوگند
|
|
|
|
|
غزل تشنه تر از آبی و من تشنه تو تو همان جرعه ی مهتابی و من تشنه ی تو
|
|
|
|
|
شعري براي تو گفتن چقدر مشكل بود/ اي آنكه ياد عزيزت هميشه در دل بود!
|
|
|
|
|
گلوله
پشت گلوله
تکلیف آدم هاکه روشن است
هرچند بخت شان سیاه بود
|
|
|
|
|
چه بسیارند در کویت نه سرمستان که عاقلها
به روز اربعین بستند سوی جاده محملها
|
|
|
|
|
آواز هایی شبیه به ندای خلوت
و………
|
|
|
|
|
دوست کیست؟
درد آشنای دادخواه
واسط قلب و ضمیرآشنا
سیرت صورتگر و همپای ماه
تالی
|
|
|
|
|
راه رفتنمان که نیاید
اشتباهی به صف می شویم
|
|
|
|
|
باید فقط غزل بسراییم و بشنویم
حالا که وقت خواندن "امن یجیب" نیست!!
|
|
|
|
|
اتفاق
تصادفی بر خط لب ...
|
|
|
|
|
بغض های کهنه دوباره می شکنند
میدانم
تکراری شده حرفهایم
تقصیر من نیست و
دیگران
دردهایمان
با ه
|
|
|
|
|
آغوش خود را باز کن ، آنجا صلیب دلکش است ..
|
|
|
مجموع ۱۲۵۱۷۳ پست فعال در ۱۵۶۵ صفحه |