بند بطلان

مثل خورشیدی وظلمت با تو پایان می شودوگذر از برزخ رنج وغم آسان می شودبی تو از دنیای من پر می کشد رنگ صفارنگ تیره ی غصه در قلب مهمان می شودمی نشیند نور شادی با تو در بام دلمکوه غصه ها درون عشق پنهان می شودای فراتر گشته از هستی واز مرز وجوددر پی وصل تو ساده گذر از جان می شودمثل بادی و چو برگم در گذرگاهت رهاکین چنین همراهی من با تو امکان می شوددر کنار تو شکوفا می شود شوق و امیدآرزو با تو رها از بند بطلان می شودچون گیاهی که پی نور از زمین قد می کشدهرکجا باشی دلم سویت شتابان می شودمشرق و مغرب زبس دنبال تو پیموده امقلب من دارد دگر جغرافیا دان می شودطعم گرم دلخوشی را با تو کردم تجربهبی نوایی های من با تو به سامان می شود