سه شنبه ۱۹ فروردين
شب تنهايي شعری از محسن آریان
از دفتر سخن از این دنیا نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۳ ۰۰:۰۶ شماره ثبت ۳۲۸۰۵
بازدید : ۶۲۸ | نظرات : ۲۶
|
آخرین اشعار ناب محسن آریان
|
بســــــلامت اي خاطره ي نزديك و دور
تا سلامــــــــــي دگر غرقِ نور و سرور
بســــــــــــــلامت اي تنها بزرگ مادرم
زخداخواهم صبوري تا زتن جامه ندرم
زليخـــــاي من چه سان شيرين مادري
كنـون اي مادر من كه به خواب ديگري
چه زيبا وقتـــي نشستي كنج خانه ات
كنــــــــارت بود تنها قوري و پيمانه ات
چشمـــــت براه بود تا كه مي آيد ز در
از طفلكـــــــانت، تو را كه مي آرد خبر
اه مادرم خــــــــدايم تو را از من گرفت
درونم چوآتشي ست كه به خرمن گرفت
كنون ميچشم شيريني يك سلام دگررا
كه دگــــر بار نشنوم از تو كلام دگر را
آه، بــر مادرم كه مادرش را داد زدست
اشك از ســـرمه ي چشمانش نگسست
نغمــه اي خواندم براي دل تنگم واكنون
منـــــم كه بي باده و بي بَنگم و مجنون
باز روزگـــــــــــــار نعمتي زمن بكاست
منم كه مينـــــــــگرم آنچه كه بر وراست
ميدونم إيراد وزني داره ولي نميدونم كجاش.
بهر حال بعد از يك نقد خيلي تندي كه من چند ماه پيش درمورد خودم خوندم اين اولين باره كه دوباره دست به قلم شدم كه شب بود غربت بود و تنها هم بودم و كلي ناراحت...
دنيا به كام
خدا نگهدار
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.