يکشنبه ۲۷ آبان
اشعار دفتر شعرِ هیچ شاعر پروین هاشم پور
|
|
بر سردسیر استخوان من اجاق خاطره ای نمی سوخت
|
|
|
|
|
زیر دین مرگ فرهادم، همچو شیرین رفته نام و ننگ//// قصهام
|
|
|
|
|
ای خدایِ روزهایِ سرد
مهرِ سردی بر دلم بگذار
ور نه بیهوده به صد ترفند
واعظانِ شهر میریزند
با سخن
|
|
|
|
|
چشمهای ناتمامت را نمیبخشم
آن پیام اندر پیامت را نمیبخشم
اژدهایِ وحشیِ تنخوارِ پر آتش
من شررها
|
|
|
|
|
باور نکردنی است
در عشقِ آتشینِ تو این همه رکود
باور نکردنی است...
|
|
|
|
|
دلِ من بیتاب است و درآن چیزی هست؛
مثلِ امواجِ نگاهِ تو عجیب
مثلِ لبخندِ تو مستانه و جاوید و غریب
|
|
|
|
|
در گردابِ چشمهای تو قایقی به دام افتادهام
نگاهم کن!
با دستهایت بر دستانم گرهی بزن!...
|
|
|
|
|
...
زلیخا... آنگاه که تنها یوسف را داشت، خدا رهایش کرد
|
|
|
|
|
من دوست دارم بگویم زمین گرد است
شوکران طعم چشمهای تو را میدهد.
|
|
|
|
|
گوییا ققنوسم و با رقصِ واپسین در پایکوبِ مرگ
آبشارِ شعرهای عاشقانه در دلم جاری است،
یادگارِ سالها
|
|
|