چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ نقطه ها شاعر جواد کشته گر
|
|
این دل که به آتش رفت
از داغ تو می سوزد....
|
|
|
|
|
بگذار تا این مرد سر بر شانه های زنانهات بگذارد...
|
|
|
|
|
هر سال در این روز که میشود
یادی از تو میکنم
|
|
|
|
|
چه میشود که سال زمستانیم بهار میشود
گل مریمم تمام از غنچه میشود
چه میشود که دلم باز پر میکشد
هوای
|
|
|
|
|
میان خانه ی دل خفته است ماه...
|
|
|
|
|
خودم را به اسارت تمام تو در آورده ام....
|
|
|
|
|
قبل از خواب که میبوسم عکس لبهایت...
|
|
|
|
|
حال من خوب است...
اگر پرسیدی!
|
|
|
|
|
تاریکم انگار
نوری ندارم
میسوزم آرام
جانی ندارم
|
|
|
|
|
طلب آب، زِ دلِ سنگِ جوی دارد
همچون دل من
|
|
|
|
|
صدای خسته ی شب باش...
تمنای لحظه ای لبخند...
جدایی زیباست ، آری...
ولی دلتنگی مرگ آور...
|
|
|
|
|
به باران قسم...
و به آن واژه که نجوا کرد در باد...
|
|
|
|
|
زندگی دق دقه ی خواندن شعری زیباست...
|
|
|
|
|
صدای ناله های هر شب یک مرد...
|
|
|
|
|
چه ساده می پردازم به این رویا و بی خوابم.
|
|
|
|
|
و آدمهایی که میبندند ساده دل بر هم...
|
|
|
|
|
شاید اینبار نمره ام بیست شود!
دل من واژه ندارد که بسازد قفسی بهر دلت
ذهن من خالی است...
|
|
|
|
|
واژه ها از برایم حرف تازه دارید هنوز؟
|
|
|
|
|
سکوتم را برای فروش گذاشته ام...
خریداری؟
|
|
|
|
|
ثانیه شماری شده ام که گرداگرد این دایره میگردد بدنبال لحظه ی با تو بودن...
|
|
|
|
|
به کوه رفتم صدای خنده های تورا در گوشم زمزمه کرد...
|
|
|
|
|
یگانه ای گل زیبای من...
نبضم به شماره شد برای دیدارت...
|
|
|
|
|
سکوتم را دوست دارم.
سکوتم نغمه ای خاموش برای تو می سراید...
گوش کن...
|
|
|
|
|
((امروز را غنیمت شمار،چه میدانی فردا برای کیست؟))علی(ع)
|
|
|
|
|
از دوری تو همش بنالم
ره گم کرده و خراب راهم
|
|
|