دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
پدر
در کرانه های غم
صخره ای بود
که
|
|
|
|
|
درد دارد حلقه ات در دست او
درد دارد هی نگاهش میکنی
حکم اعدامم به دستش داده ای
قلب پاکم را تباهش م
|
|
|
|
|
حلقهء گیسویِ تو،سلسلهء مویِ تو/جادویِ ابرویِ تو،میکِشدم سویِ تو
|
|
|
|
|
خورده ای صد ترک ولی نشکن...
|
|
|
|
|
از زمین و از هــــــوا دل می بری
ازدل وازدلبــــــــرا دل می بری
هرکسی بینــــد تورا دل می دهد
|
|
|
|
|
استخوان های موازیای که
شبیه میله های زندانیست
در محدودهی ممنوعهی سینهام
استخوان هایی که امتد
|
|
|
|
|
غزل با بوسه ات پرواز می کرد
نگاهت چشم ها را باز می کرد
لبت سوزان و گرم و عاشقانه
لبان عاشقم را
|
|
|
|
|
همه چیز رنگ حوض نقاشی دارد
|
|
|
|
|
عاشقی تیشه دارو فرهادی
عشق تو بیستون آزادی
میزنی تیشه برغمت تق تق
گنگ گشتی ولی تو فریادی
در
|
|
|
|
|
من از روز ازل شیدات بودم....
|
|
|
|
|
دست بردار ای حسن از این کلید
|
|
|
|
|
درفصل برگ ریزان صــــاحبدلی چنین گفت
بادوست میتوان رفت،تا بی خزانی ای دوست
|
|
|
|
|
دخترِ خوب همیشه ، تو هر کاری عادلِ
همیشه توی ِ تقسیم ، یه دخترِ عاقل ِ
کیک تولّدش رو ، مساوی قاچ م
|
|
|
|
|
من نه آنم که ندانم و بمانم زجهانم
من نه آنم که نخواهم و بخوانم زبیانم
....
|
|
|
|
|
پس بنما رخ ما چون که در این روزگار....
|
|
|
|
|
تا که گرمای وجودِ توبه قلبم تابید
یک شبه آب شدم درپی این ثانیه ها
|
|
|
|
|
خداحافظ پرستوزمین هم یک قفس بود...
|
|
|
|
|
ای ماه کوچ کرده به سمت محاق من
|
|
|
|
|
خوابیده بر لب ها
هیچ سخنی بیدار نمی شود
|
|
|
|
|
سرشیطان بریدن کارعُشاق است.
|
|
|
|
|
تو از دیار حافظی و از تبار شعر//
من منزوی ترین غزل ، بایگانی ام
|
|
|
|
|
پایان شام سیه که همیشه سپید نیست
تاری بخت ما که پیامی جدید نیست
ای دل بیا و شکوه نکن پیش گوش من
|
|
|
|
|
تو فقط حرف بزن ...باقی اش با دل من
|
|
|
|
|
امروزورق برگشت
همه راکوت کردی...
باشاه بیت های عاشقانه ات
|
|
|
|
|
جاده، زبانِ چشم هایم را نمی فهمد
|
|
|
|
|
ناز و نوازش را نمی خواهم...
|
|
|
|
|
نامه هایم پر شد
از تو و مثنوی دیدارت
تو بیا زودترم
نکند دستانِ سرد و بی رحم خزان
بزند صاعقه ی ن
|
|
|
|
|
کندهکاری کردهام نامترابرایندلم
|
|
|
|
|
نزدیک است از رنگین کمان
کراواتهای جاده ی ابریشم
استفراغ کنم
|
|
|
|
|
تنهایی
یعنی
فرصت نکرده بود
به حمام برود
|
|
|
|
|
وقتی که دست غم به دلم چنگ میزند
|
|
|
|
|
«*دلبرم شاداب می خندد برایم کافی است
درشبم مهتاب می خندد برایم کافی است»
شکیبا شهیدی
|
|
|
|
|
عالم همه از توست در این پهنه گیتی
|
|
|
|
|
از دور چو می آمد میبرد قرار از من
|
|
|
|
|
پایان تو انقراض طنازی ها
رفتی و تمام شد همه بازی ها
|
|
|
|
|
نباید میزاشتم خیالت ازم
کسیو بسازه که حالش بده
|
|
|
|
|
رخت بنما و دردم را دوا ده
زسوز دل مرا یک دم شفا ده
|
|
|
|
|
قصۀ جان و تن خاک در این دام بلا
|
|
|
|
|
من خواب می بینم هنوز
تو توی آغوش منی
راحت نمی زارم بری
چند ساله فکر رفتنی
...
علی رفیعی و
|
|
|
|
|
مرگ زیباترین است اگر
رأس ساعت باشد....
|
|
|
|
|
پا راست گذارید وبه خم بردارید.............
|
|
|
|
|
تا اثر هست از آن باده، خطا کرده گرفتار شوم
قدر بوسیدن یک گونه هوس کرده بدهکار شوم
گرچه قسمت شد
|
|
|
|
|
کنج ِ زندان ِ مکافات نگه می دارند
یوسفی را که در این شهر هوسباز شود
|
|
|
|
|
سردار بی سرباز میدان نبردم که
مغلوب کردی لشکر چابک سوارم را
|
|
|
|
|
وصف خرد و عشق ز یک دایره نیست
از وصف دو من ز عشق با دل گره نیست
..................................
|
|
|
|
|
شاعری را دیدم
جیب هایش خالی
|
|
|
|
|
عشق یعنی این هوا هر دم بهار...
|
|
|
|
|
بپذیر ، ای گل من تا که کنی همسری ام
دلبرم ، تاجِ سرم باش و بکن سَروری ام
|
|
|
|
|
آیا من از موشهای سفید آزمایشگاهی مستشارتر نیستم ؟
|
|
|
|
|
روبراهم...
روبراهم...
رو به آن راهی که نیست!
مشکلم بیراهی است ای دوست گمراه
|
|
|
|
|
شاعریهستمکهقلبمهستمالامالعشق
|
|
|
|
|
بیا دوباره کمی مثل روزهای قدیم
|
|
|
|
|
1- بدون تو دلم هر لحظه اه است بدون تو شبم تار و سیاه است 2- به غیر از تو کسی در جهانم به غیر از
|
|
|
|
|
نبض هر واژه تپش دارد و دل میکوبد...
|
|
|
|
|
اسم قشنگ فاطمه یک اسم اعظم است /
ایام فاطمیه شبیه محرم است /
این روزها بقیع پر از غصه و غم است /
|
|
|
|
|
به پشتوانهٔ عهدت زدم به آتش و آب ...
|
|
|
|
|
در این روز مقدس من به یادت اشک می ریزم
تو با او شاد باش من هم به جایت اشک می ریزم
|
|
|
|
|
آینهٔ چینی
تو را با سیاهی دل چکار
لبان تو بی انتهای روشنی در غایت است
از نوبهاری که در نیستان ما
|
|
|
|
|
هر تارِ مویت
مصرعی ست آهنگین
|
|
|
|
|
جای دارو دکترم تنها سفر تجویز کرد
گفت گاهی دل بریدن روبه راهت میکند
|
|
|
|
|
در خوابِ پریشان شدهای سخت اسیرم
کابوسِ عجیبیاستکهرؤیاشدنینیست
|
|
|
|
|
امروز که در برگ حنا رنگ نداریم
دشتی پر غم صوت شباهنگ نداریم
|
|
|
|
|
این شمع ولی افسوس پروانه نمیخواهد
|
|
|
|
|
ای خوشا در صحرا و کوه ساران گشتن
بر شکوهِ ایزد نگاهی انداختن
ای خوشا در نیستیِ کس عصیان کردن
|
|
|
|
|
می خورم غبطه به حالت ، فرهاد
چون همه فکر و غمت شیرین است
|
|
|
|
|
عاشقی کردم ولیکن حاصلش مذموم بود
در نگاه عاقلان هر دم، دمم محکوم بود
فرض کردم راه این دوران به س
|
|
|
|
|
پشت این پنجره یخ زده ام ها...نکنید/
که در این شبزدگی کرکره ام میشکند
|
|
|
|
|
در این دلال بازار
برای تناول نان حلال
باید کاری حرام کرد
|
|
|
|
|
بلنداي طوبي
پروانه گشتيم و پروا نكرديم
آتش گرفتيم و پر وا نكرديم
تا با تو بوديم خود را نديد
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۹۰ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |