شنبه ۲۶ خرداد
|
|
عشق من این تو مرا آخر به کشتن میکشد
|
|
|
|
|
دلا در شهریاری هم صفا هست
|
|
|
|
|
من کی ام؟ خود را چرا گم کرده ام؟
من کجا ؟ اینجا کجا؟ کی مرده ام؟
|
|
|
|
|
یعقوب! بی قرار نفسهای شب مباش
باشد که صبح، یوسف کنعانی ات دهد
|
|
|
|
|
قطره های اشک من جاریست از روز ازل...
|
|
|
|
|
این روزها،
نیمکتی افسردهام
- در پارکی خلوت -
که زمزمههای عاشقانه
به گوشم نمیخورد!
|
|
|
|
|
ابتدای داستان شیرین و تلخی می رسد تا انتهایش
رو به روی آيینه با تو تکلم میکند بغض صدایش
|
|
|
|
|
نگاش کنید محل نمیذاره
نگاش کنید دوسم نداره
کسی نگفت دوسم داره
نگاش کنید دوسش داره
نگاش کنید باها
|
|
|
|
|
تو را در آبی دریا , تو را مهتاب می بینم
تو ای تصویر رویایی تو را در خواب می بینم
به خود بیهوده می
|
|
|
|
|
دلبری باید به دور از چشم نامحرم بوَد
|
|
|
|
|
آغوشت پیامبری ست ؛
پر از اعجاز ؛
که دلم میل به پرستش دارد !
مژگان بختیاری (پرتو)
_____________
|
|
|
|
|
شیطان شدو عصیان کرد خدارا دید و انکار کارد
|
|
|
|
|
آه ای مردم مدهوش از عشق
آه ای مردم در بی خبری
|
|
|
|
|
رنگِ سرخ نیست
در زمستان ، رنگِ احسان
|
|
|
|
|
دستِ زن وا می کُند یک دکمه از پیراهنش را
|
|
|
|
|
حال دیگر هم قلم در دستم است و هم تفکر در سرم
من دگر حوصله ی عشق و خیانت نتوانم در تنم
|
|
|
|
|
گفتند گرانی نشود هیچ مزاحم - باشیبِ ملایم
|
|
|
|
|
دیگر نمی خواهم تو را.....
|
|
|
|
|
دلم از ضربت دستت ،شده دیوانه و حیران1
به حیرانی فرو رفت و شده ویلان2و سرگردان
|
|
|
|
|
من در اوج غصه میخندم نمیدانم چرا ؟
در میان گریه میخندم ، نمیدانم چرا؟
|
|
|
|
|
دری که بنده ببندد نا امید نباش
|
|
|
|
|
وقتی زمان به خودش شک میکند
|
|
|
|
|
راز سعادتِ دو دنیایی ،
باختن است
|
|
|
|
|
عاشقی دیوانه تر ازمن نشد پیدا ،ولی
|
|
|
|
|
من بخاک سجده میکنم یه زندگی ،
ودر خواب ،
وتو پر وردگاری و خالق ،
واگاه
|
|
|
|
|
آیینِ مو آیینِ انتظارهِ
....
|
|
|
|
|
والعصر..سوگند به زمانی که..
|
|
|
|
|
ندارم بالِ پروازی، که سمتت پربگیرم
چگونه، درنبودِ تو، تورا در بَر بگیرم؟
همیشه سایبان بودی، برای م
|
|
|
|
|
گیسوت باشد چون که چنبر تر، تقدیرِ من گردد مُقَدَّر تر
تقدیرِ من گردد مُقَدَّر تر، گیسوت باشد چون که
|
|
|
|
|
نور تویی، صفا تویی، سرای بی انتها تویی
شور تویی، شعور تویی، وجود بی ادعا تویی
|
|
|
|
|
از همه چی بدم میاد از خودم ،از تو، از همه....
|
|
|
|
|
هنگامه ، هنگامهی وداع بود
من عشقم را به تو هدیه کردم
تو اما ،
تنهایی را .
و از پسِ سالها
چاه
|
|
|
|
|
دگر دیر است خیلی دیر ...منتظر ماندن ...همچون مجنون
|
|
|
|
|
اگردیدی لجوجی روی چاه است
توخاموشی گزین ، چون اوتباه است
|
|
|
|
|
نور چشمان مرا برق تمنای تو بود
آینه در طلب قامت رعنای تو بود....
|
|
|
|
|
تفسیر معجزه است حضور تو در دلم ...
|
|
|
|
|
یک درخت هستم ولی پژمرده و بیبرگ و بار
ممکن است با ضربهٔ باد ملایم بشکنم
|
|
|
|
|
تندیس عشق از آلبوم قطعه های محال
|
|
|
|
|
چشم و چراغ خانه ام تنها تو بودی مادر
|
|
|
|
|
دگر خاموش کردم آتش دل را
فراموش کردم آنچه باطل را
قلم افتاد از دستم چو رفته نور دیده ا
|
|
|
|
|
در رکاب میهنم سرباز سربازم هنوز
|
|
|
|
|
گر چهره آرام مرا میبینی
علت این است که من در دل خود راز نهانی دارم ...
|
|
|
|
|
دل در آه سلسلهٔ مهر نگاهت گیر است
|
|
|
|
|
قلب ما هم عاقبت روزی شهامت میڪند...
|
|
|
|
|
هستی و نیست نشانی از تو...
|
|
|
|
|
توی جغرافیای چشمانت
حس آغوش گرم تاریخی
لشکرم در تو کودتا کرده
جز تو هرکس شبیه دشمن بود
|
|
|
|
|
🌾 تمام من ،کجا رفتی؟ کجایی؟!
|
|
|
|
|
وقتی ابرها از چشم من باریدند
|
|
|
|
|
تنظيـم ملك دانا ، كار بشـر نباشد
تنظيم حق بزرگ است،در فكر خر نباشد
يا
|
|
|
|
|
وقتیکه تورا دیدم ، دانستم ،
|
|
|
|
|
جیب شمشیر شد آخر جان تو
حلاوت شهادت را چشید جان تو
|
|
|
|
|
ظرف شستن من جهانی شده است
|
|
|
|
|
همی شویم ز دل زنگار ،
چندین ساله با تو بودن را
درون خانه دل بسپارم فراموشی
همیشه شاد وخوش باشم
|
|
|
|
|
بهارسبز آرزو،پراز جوانه می شود
|
|
|
|
|
من ابر سبک بارم و سرمست و مسافر
|
|
|
|
|
چه قربی نزد خداوند رحمان دارد
هر که به امیرالمؤمنین ایمان دارد
|
|
|
|
|
عجب بازتابی دارد این آیینه ی دنیا
|
|
|
|
|
الهی بنده ای دلخون نباشد
پریشان خاطر و محزون نباشد
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۶۴ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |