شنبه ۲۹ دی
میم معما میشود شعری از مسعود اسماعیلی
از دفتر تاریکی نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۲۹ شماره ثبت ۸۶۳۳۴
بازدید : ۳۸۳ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب مسعود اسماعیلی
|
من از میم به تنگای قافیه میرسم
و از عبورِ انحنای لب به مُحازات جزر
ستونِ افکار ماسیده بر چگالشِ جمجه ام
رج میزند ریز ریزِ های دور افتادهِ سخن را
من از فواصلِ عناصرِ رشته های کلامی میرسم
که هیچ گنجشکی پشت دیوارِ خورشید تب نخواهد کرد .
الوار های تراشیده بر پوستِ تمام شهر زجه میزنند
که اگرت شمع شوی به دور ماه ،خورشید نسلِ سوختگیست
واژه ها به کنایه از هم رد میشوند
و حروف در زاویه های دورتر،
پشتِ اجاقِ انگشتانت مبسوط به رویش.
کاش که این تعاریف در میمِ از هم گریختهی خویش
رگی را در من کشف کند.
من از حروفِ به تکرار در گلو می رسم
با من از تجزیهی اضلاعت بگو
لمیده لمیده بر پوستِ کرخت شده ام
و ضلع تا ضلع دیگرم زُدایشِ شورابگیست
تُنگ به تنگایِ ماسیده ام حبابِ ماذاد است
که این سُرایشِ پشت به لمیدگی باکرگی حلقه حلقه حقگیست
سُرخردگی از سر بیرون در بین رگ های بی خون
که لاله لاله لمیده تر کشنده میشود
میبارم اینبار در فواصل مُعَیَن
که کسوف میشود دو پلک خویش در متراژِ نزدیکتر
این انقباظ دَرَجات
این انبساط دَرَجات
در خویش محلولِ میمِ محال میشود
بگذاری ام در متراژِ نزدیکتر که نقطه نقطه گام به گام
پیشتر برانم به سُرایشِ هرچه شعرانگی.
یک جمله از نیستی ام در جهانِ بیرونت
یک نطفه از رَحم های به خون آغشته
یک اسپاسمِ در حقگی فرو رفته.
مترادفِ تمامیتم آن است
که کلمه ها از دهان های بی واژه
به لب یوزگیِ لب زدیان کوچیده خیزیده اند
بر بسترِ این برامدگیِ پشت منقار شدند .
#مسعود_اسماعيلى
#میم_معمامیشود
|
نقدها و نظرات
|
ارادت دوست خردورزم جهان سپاس | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دستمریزاد