سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        تو با خودت می روی؟

        شعری از

        مسعود اسماعیلی

        از دفتر دلشکستگی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۹ ۱۵:۳۴ شماره ثبت ۹۴۴۲۸
          بازدید : ۱۸۳   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مسعود اسماعیلی

        از من گذر میکنی قبل توان آن همه تفکر بالغ؟
        گوای فصل ها بدون استخوان زاده شدند.
        میانه هایم وا ماند از خوردِ شدنِ جسمی از خویش 
        آری ،از من گذر کرد ،
        دیگر مپرس کدام واژه عریان است.؟
        با حال نذارِ خویش به خویشتنم می اندیشم 
        به ریختن دوباره ام در سطر ها 
        به فراوان شدنِ نبودن. 
        و تو، ای همه‌ی خیالت رفتن
        گلدان ها را از دهان نهنگ ها بیرون آور،
        ژرف بودنِ دریا به عمق تفکر توست
        نه زلالی آب 
        اما،
         جاری شدن دریا هم در تُنگ امکان پذیر نیست ،
        و تو چه ریاضیات بی منطقی داری.
         
        با صدای بلند بگو قبل از تمام شدنت 
         کدام شعور در شعر هایم عقیم مانده است ؟
        یا کدام کدورتِ پیشینه ام لای دندان های تقدیرم جا مانده است ؟
        خیالِ پریدنِ دوباره ام منفصل است 
        من از آستانه‌ی آزادگی، آوارگیم را دانستم 
        که هزار پرستو بر بام خیالم فقط شب را به صبح می رسانند
        و صبح که می شود لب های دریا ها را می‌بوسند 
        بگذار برود از من هر آنچه می رود 
        انگار نبودم و نیست و هستی ام نبود و رفته است 
        آری ، اینبار پای هزار رفتن را ساطور نمی‌زنم .
        وقت تمام.
         شعر بی مادر میمیرد
        و سکانس، دیگر معنا ندارد
        نوار نوشته هایم را هم بسوزانید 
        تمامیت شعر درد است برای خویش ،
        شادیست برای آنکه می خواند و لبخند ترش میزند
        دیگر نیستم و نیست هر آنچه باید نباشد..
        #مسعوداسماعیلی
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۹ ۱۲:۱۵
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        مجتبی شهنی
        سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۹ ۱۲:۱۸
        سلام درود
        جناب آقای اسماعیلی
        بسیار عالی بود
        طوبی آهنگران
        سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۹ ۲۰:۱۷
        سلام جناب اسماعیلی
        زیبا سروده اید
        ابراهیم آروین
        چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۹ ۰۰:۴۲
        بسیار زیبا بود

        درود بر شما
        زنده باشید
        خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۹ ۱۰:۲۰
        باسلام فراوان
        بردل نشست
        مستفیض شدم
        مانا باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهروز ابراهیمیان
        چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۹ ۱۵:۴۱
        سلام ودرود شاعرگرانقدرشعرزیبایی سرودیدقلمتان همواره پرتوان باد خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0