يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ زمزمه های سپید شاعر مجید آریانژاد
|
|
تو آن آب زلال پرصفایی.....
|
|
|
|
|
نور تویی، صفا تویی، سرای بی انتها تویی
شور تویی، شعور تویی، وجود بی ادعا تویی
|
|
|
|
|
هرچه خوریم از نارفیق، لقمه پر استخوان بُوَد ای عزیز
می ماند در گلو بغضهای بی دلیل، که نعره بر جان ب
|
|
|
|
|
سیل خون جاریست در گندمزار اندیشه
هلال ماه گریست بر داس جهلِ بی ریشه
|
|
|
|
|
خش خش برگها عاشقانه می دهد نوید آمدنت
چشم خیالم بینا می شود از عطر خوش پیرهنت
|
|
|
|
|
مرا ببخش بخاطر تمام لحظه هایی که نبوییدم تو را
برای تمام سختی هایی که هرگز یاری نکردم تو را
|
|
|
|
|
اگر سراغم را گرفت بگو در سکوت جاده ها تنها مانده
وگر دوباره پرسید بگو در انتظار لحظه ها وا مانده
|
|
|
|
|
رسیدم بدانجا که تنها تو بودی، تنها و تنها تو
در افق خیال تو محو گشتم، محوِ تماشا تو
|
|
|