يکشنبه ۴ آذر
اشعار دفتر شعرِ عشق پایکوبی میکند! شاعر سعید فلاحی
|
|
دردهای بیتکلّم~
به روزِ خاصّی تکیه ندارند.
|
|
|
|
|
زمین را به خیال نمیآورند
(بعضی)!!ها که،
در آسمان نشستهاند...
|
|
|
|
|
دهانم را هم ببندند
باز واژه های تلنبار شده
بسیارند در حلقم
و در هر شعر ام
تنها تویی که
از دهان
|
|
|
|
|
میمیرند
در من
تمام بولهوسیهای جهان
من راهبهٔ راه توام
راهی معبد آغوش تو
آنجا که آخرین عبادتگا
|
|
|
|
|
تفحص
منتظر
شهید مفقودالاثر
پرنده
|
|
|
|
|
اسارات
فصل نبودنت
گل های قالی
سرانجام درخت
|
|
|
|
|
تقدیر صنوبر
مرگ نبود!
نیمکتی بود،
که عشق میفهمد...
|
|
|
|
|
آفرینش تو
تنهایی
آرامش
کودک کار
|
|
|
|
|
عشقِ تو،،،
تنها میراثی است که
در قلبم،
"آرامشزایی" میکند؛
شک نکن!
|
|
|
|
|
لحظهی دیدار
روزنه
گونیهای سیمان
خشکسالی
|
|
|
|
|
چهار شعر هاشور از کتاب عشق پایکوبی میکند!
|
|
|
|
|
توافق
باران
معتکف پنجره
دوست داشتن
|
|
|
|
|
در معبدِ من میمیرند
تمام بولهوسیهای جهان!
|
|
|