سه شنبه ۱۵ خرداد
|
|
گاهی ز سراب هیچ گریزی نیست
دهان را میگشایی اما
پژواک هیچ کلامی
در ذهن تو نیست
پای خسته
چشم بس
|
|
|
|
|
در دلم طوفان به پا شد حال این دل را مپرس
خنده ها از لب جدا شد حال این دل را مپرس
چشمِ مشکینت مرا
|
|
|
|
|
من بارش بارانم ودلتنگترین ابر زمانم
از بوی نم کوچه خیابان زیبا ترین حس،بمانم
|
|
|
|
|
📌تصنیف
م.مدهوش♥️
🎤 دکلمه : بانو هستی احمدی🌺
|
|
|
|
|
ای که زیبا رویی ات ،نقل تمام عالم است
گردت از عاشق پراست ،وصال می خواهی چکار
|
|
|
|
|
من در این شهر بزرگ...
در میان ادم ها...
پی چی میگردم؟!
|
|
|
|
|
شب و شعر و شاعری و یک فنجان چای
|
|
|
|
|
قطعه از کتاب چاپ شده
"شور میشود هر چشمی که تو را میبیند"
|
|
|
|
|
از میِ آن ترک تبریزی که می نوشم چو عشق
|
|
|
|
|
آن که آشفته کند حال جهان
روزیش گردد نهان در خاکدان
ای که آغوش کشی هر صنمی
|
|
|
|
|
ما را چه آتش است در بر تو
که بسوزیم و بسازیم و بتازیم بر تو
|
|
|
|
|
دریاب مرا که درد عشقت سخت است
|
|
|
|
|
ز عرش آمد بتی تیره که چشم حق برو خیره
بگفتا ماه بی رنگم چرا گشتی چنین تیره
|
|
|
|
|
از خاک گرفته و تا لابه لای عرش
|
|
|
|
|
بگذار دریک وانمود ،صبح از قصد من آگاه باشد
|
|
|
|
|
ای علت تمام تقلای من
درود!
|
|
|
|
|
چو از کنار من او یک زمان گذر می کرد
نگاه نافذ او در دلم اثر می کرد
|
|
|
|
|
بعد از تو دل به عشق کسی مبتلا شود؟
|
|
|
|
|
بدون تو هوا سرد است، برگرد
|
|
|
|
|
تا دست کشد مجنون از دیدن لیلاها
|
|
|
|
|
با آینه و آب چه نسبت داری
|
|
|
|
|
یادم باشد زندگی را دوست دارم
|
|
|
|
|
وقتی تمامذحرف های تو سر کاریست
دل بستن من هم به تو از روی بی عاریست
|
|
|
|
|
نان سیاهنور گرفت و سفره زخم هایش را در بهار نتوانست رفو کند
|
|
|
|
|
باران چنان شسته مثل ماه صورت روستا را
بوی دیوارهای کاه گل خونه قدیمی
پرو بال داده مرغ و خروسهای دا
|
|
|
|
|
تو معجزه ی دارُ ،
سپس دیدارُ دیدی ؟
|
|
|
|
|
نشو دلبسته دنیای فانی / که ما را هست باقی زندگانی ...
|
|
|
|
|
عشق را دوست میدارم ،
تو را هم دوست
|
|
|
|
|
هی نزن دم از ثواب و خدمت خلق خدا.
|
|
|
|
|
باغ سوخت و نابود شد
بلبل اما می خواند
کاش بدانیم چه کنیم
دود به خورد بلبل نرود
در پس این خواندن
|
|
|
|
|
پیشواز بهاران و دراین خانه تکانی
ای کاش کسی هم غم مارا بتکاند...
|
|
|
|
|
از این بازیگری خسته ام...
|
|
|
|
|
بابا به قیامت برسد این دیدار !؟
|
|
|
|
|
چندی تو را ترانه میشوم و دم نمی زنم
|
|
|
|
|
(گندم زار موهایت)
وقتی دلم برایت پر می کشد
بردار روسری ات را
که در راه رسیدن به تو
در گند
|
|
|
|
|
شعر پیشرو
سروش هایی در فتنه ی بابیت و بهائیت
|
|
|
|
|
دلداده به هر معجزه ایمان دارد..
|
|
|
|
|
توراهرلحظه میبینممیانخوابوبیماری
جوابمبوسهایباشدکه معنیاششودآری
|
|
|
|
|
در شهر یک نفر تو را بفهمد کافیست.
|
|
|
|
|
کسی به خاطرات کودکیام رنگ میزند
|
|
|
|
|
صندلی روی پا های خود نشسته
|
|
|
|
|
از هر قیاسی بین چشمان تو و دریا
آرایهی ناب جناس تام میگیرم
|
|
|
|
|
در راهِ عاشقی خودتان را رها کنید.
|
|
|
|
|
✍️ترانه م.مدهوش🌹
🎤 دکلمه : بانو هستی احمدی🍃
|
|
|
|
|
((((یاغی))))
کودکی باعدم درک زیرآوارمیخندد
|
|
|
|
|
روز ناخوش گشته عمرم حاصلم رنگِ سیاه
|
|
|
|
|
در مرامم مسلک آزادگی است / من تبارم شهره ی مردانگی است / ...
|
|
|
|
|
لب گلگون تو کاسه ی چشم من مست گُل و گلدان لب پنجره ای خواهد شد.
|
|
|
|
|
خود کرده چه تدبیر کند حالا نه
|
|
|
|
|
تنها گواهِ آخرِ بازی خدای ماست
|
|
|
|
|
خداوندا نصیبم کن یه عشقی ،
که درآخر نپوشد قامت ام لباسِ مشکی
|
|
|
|
|
به شهود، آنکه برخاست
به گمان، آنکه برجاست
قفل کلام را بستند
همه بی بهانه رفتند
آنچه ماند برجا ام
|
|
|
|
|
سرخ میگردد دلم، از شادی بودن، کنارت
آبی احساس دارد رنگ و روی خاطراتت
|
|
|
|
|
صد سال آمد و صد سال می رود
نعمت ز رحمتت جان ها می خرد
|
|
|
|
|
عیداست و کسی راهی دیدارم نیست
"سالی که نکوست از بهارش پیداست"
|
|
|
|
|
ای نام تو رمز زندگانی/ای ذات تو اصل جاودانی (ویرایش 1402/09)
|
|
|
|
|
سکوت یعنی شعور
– سکوت یعنی تفسیرساده ی عرفان
وقلب ، تنها بسترنورتا، به امید بهار
وعشق درمان
|
|
|
|
|
اشکِ مـادر همچـو مروارید گشت
از طبیبش پـرس گـواهـی میدهد
|
|
|
|
|
کاروان سحر آهسته به شهر می آید
ابر با بغضِ غریبی به سرم می بارد
|
|
|
|
|
کجایی عشق؟ بیا و بپرس حال مرا
ببین چگونه شکسته زمانه بال مرا
|
|
|
مجموع ۱۲۴۵۰۶ پست فعال در ۱۵۵۷ صفحه |