محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 26 خرداد 1403
شهادت سربازان دلير اسلام: بخارايي، اماني، صفار هرندي و نيك نژاد، 1344 هـ ش 9 ذو الحجة 1445
Saturday 15 Jun 2024
مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..
شنبه ۲۶ خرداد
این چیست !یا من کیستم یک هیچ توخالی
من صفر دور افتاده ام از سایه ی ارقام
مثل همیشه اش هوا ،
شرجی بود بندر
این خونه ی عشقمونه
تاریک و سرد و نموره
از در و دیوارش غم میباره
هواش خیلی گرمه اما سردمونه
دست شب باز در بر گرفته است مرا
چشم ابر سیاه باریدن گرفته است مرا
در مشغله برگهای پاییزی و باد
صد
🎵به خیالم آدما ، بیدارن آبرو دارن🎤
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
نیمه شب لولید زالویی تنم، جستم ز ِ جا
کرد دندانش فرو، گفتا که خون ان
ای بوسه ات آرامشِ شیرینِ لبانم !
کی می شود این حادثه را با تو بخوانم
رو نمایان کردی و آتش بر آب انداختی
خود شدی دار و به سوی من طناب انداختی
شِکوه ای نیست شکستی دل لیلا، چه کنم
مکن بیش از این باز شرمنده ام
عشق خطای دل بود و
سنگش را به سینه می زدند.
ای عشق بی بهانه به کارم نیامدی
منو با خودت ببر، هر جا میری!
میدونم میخوای بری، مسافری!
از خود به در آ یک دم و در فکر نوا باش
نفرین
نکوها آدمی بدبین نباشد......نهال شاخه های کین نباشد
همپاترین همپای ویرانی ست این تنها
این کلام شعر نیست، اسرار توست
تو در آغوش من اسراری ز سر دگر
می شود حال مرا با بوسه ای عالی کنی
تار و پودم را ببافی مثل یک قالی کنی
می شود آیا شمالی باشی و با
ابراز عشق
من به تو
مثل یک حادثه بود
زبانم را به لکنت
و کوه کلمات ریزش کرد
بوی عطری است و دل مضطرب از بوی تو است
شاید او برده گمان بوی خوش روی تو است
و آن کسی را که دوست داری؛
نصف دیگر تو نیست
او تویی اما جایی دیگر..!
مرا کشتی
از آن روزی که رفتی غِبطه ام دادی، مرا کُشتی
همان لحظه که محنت کوله ام دادی، مرا کشتی
سوگند به ستاره گرداننده و باسرعت رونده
ای که از معجزه عشق و وفا بی خبری
ترسم از زندگیت بهره خاصی نبری
وقتی که رفتی خاطراتت را غزل کردم
هر شب به جایت عکسهایت را بغل کردم
احمدصیفوری
آ هوی. بیانم. و از خلق. گریزان
تویه شهری با این همه آشنا
سقف و آشیانه دلم آتش گرفته
ستون هایم فرو ریخته
و دستانم لرزان شده
آهی سرد میکشم
آه لیلا یک نفس نامم ببر
عاشقی بس برسر بامم ببر
بعد از آن خواهی رهایم کن رها
تا ببینی می شوم بی ا
طلب از واژگان جرم است و استدلال دستوری
دلم از دیروز و امروزم حسابی پُره ،
فردا رُو میخواد
روزی به دست ما می افتی نمی دانی؟
دور نشو از من و ماه بمان و بتاب
دست بکش بر شب ِ این دل پر اضطراب
از در رحمت گشود درب به رویم هزار!
پیام اسماعیل ع..عاشقانه و عارفانه
رسد روزی تنم آیا، شود مصلوب و قربانی
به قربانگاه من آیی ، بب
✍️ترانه
م.مدهوش❤️🔥
🎧دکلمه: بانو هستی احمدی🕊️
شهر من ٬ ایوان ِ سرسبزم ! سلام
ای که با تو می زند نبضم ٬ سلام
سالها رفته و من در قفسِ میله ایِ زرد و سیاهی گیرم
ما بدلکارِ تراژدیِ غربتِ خودیم
خیالیم راحات دی گلمیه جکسن
بو اغلار کونولَه سؤز دییم نئجه
نگاهی کرد و رفت از پیش من دوست
ندانم زنده بودم کند زم پوست
از مسیر کوچه ها گرگ خطر گرفت ترا
پری خوب قصه ها یک دردسر گرفت ترا
قند می خواهد کمی این تلخی لبخند تو
ماه برای ما
بیشاز از این سرزمین
وطن بود
چه تقدیری رقم خورده ست خاک آسمانی را
بهار جاودانی را
ز هر گوشه صدای خنده ی پاییز می آید
گدایم بر درش؟ شـاهم چه شـاهی /
چه تــخـتیّ و چه بخـتی ، بارِ
اینطور که تو به آسمان نگاه می کنی
فقط ابرها بارور می شوند
و فصل جفت گیری ستاره ها به پایان می رس
گَرچه بَداَخم و عَبوسی خوبِ من
لیک؛
چَشم هایت، مُرده را جان می دهند.
شرط و رسوم عاشقی
شک و گمان کِی بُوَد؟
دو درصد ارزش افزوده هم روش
صبح بخیر4
اگر چشمان او هر صبح بتابد
دگر رنجی در دل ها نماند
هرپگاهی هرپگاهی
امید آنکه نماید
درهوای خسته ی من ،
رخوت آشیانه کرده
تو را ملک ویرانه و رعب وحشت چه آید به کار
که بد نامی اش بعد از این. ماندت. یا د گار
سیب سرخ می چینیم
از درخت هوا
و آن را
به حوض ماهی ها می سپارم
پود هستی از غم و تارش ز هجری دائم است
برگرد که سیبِ دلِ من لک زده، بی تو
یخچالِ غزلهام، چه برفک زده، بی تو!
کسی که داده به تو ابروان زیبا را
کشیده گوشه چشمت غروب دریا را
از صداقت سوال پرسیدند تا خاست بگوید
در گلو صدا قطع شد
یک عمر از عاشقیِ مجنون گفتند
دلتنگی باران دگر از دوری خورشید نیست
این خاک ماتم دیده آن خاکی که می خندید نیست
مجموع ۱۲۴۷۳۳ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک