بندر
مثل همیشه اش هوا ،
شرجی بود بندر
غلغله شد کنارآنهمه بساطِ ابتیاعِ ماهی
ازصدای ماهی فروشان وخریدارانِ ماهی ،
پُرشده بود فضای باصفای بندر
دخترقاضی هم برای ، ناهار دورهمیِ خانواده ،
آمده بود ماهی بخرد
زیبای چادرکُدری ، با کفشِ صندل
درمیان آنهمه بوی تازه ماهی ،
بازارِ سُنتی ، نمای اش ،
دلچسب مینمود کنار بندر
گاوِ پیشونی سفیدِ بندر،
گداپیشه ی آنجا بود ،
بازهم ازاین و آن به حالِ کندن
سالیانِ سال بود صحنه ی ،
شرجی کده این بود
خوش بحال اویی که هماره ،
نیک سرشت تر بود ،
در راهِ زمین به آسمان ، نیک اندر
بندر ازدستِ غریبگان عجب آسایشی داشت
قسمتی از امنیت مربوط میشد ، به خندق
آدمها چنته ی خود را میگذاشتند، یکریز به نمایش
بندرهم مثل همیشه وول میخورد ، در صفای بندر
ناگهان با آمدنِ بادی غیرِعادی ،
چادرها بیقرارشدند درمیانِ بندر
چادر سایبان آنهمه ماهی فروش و،
چادر زنها ، دگر ثبات نداشت درمیانِ بندر
دویدن ، آشنای فراربود درآن بین
یکباره یک شلوغیِ بی مانند ، ولیکن عاقلانه ،
فوق العاده کرد ، وضعیت رؤیاییِ بندر
یکریزصدای غرشِ آسمون قرمبه ،
لرزه انداخت به دلها
تا دَمِ خاک امتداد می یافت تُندر
درخطربود آنکسی که ، پایی نداشت برای رفتن
یا ز فرار بود ، ز دیگران ، کندتر
شاید طعمه میشد ، برای تُندر
درمیان طوفان ، بعضی بساطشان را ،
گذاشته رفتند
چه سِیلِ عظیمی شناورشد ، درمیان بندر
ماهیانی که هنوز، اندک نفَسی مانده بود براشان ،
قبل ازجان کندن شناور شدند درمیانِ آن سیل
یکباره هجومِ آب بود و ماهی و کوسه
دگر آب بود رئیس و، تعیین گرِ وضعیتِ بندر
کوسه ماهی درمیان آبها وول میخورد
بیچاره همانهایی که نداشتند ، پای رفتن
یکی طعمه ی برق شد
یکی درمیان آرواره ی آن کوسه ماهی
یکی غرق شد ، درمیان آن سیل بندر
دخترِقاضی که گم شد ، درمیان اینهمه جنگل
چگونه ظرفِ نیم ساعت همه چیز کن فیکون شد ؟
بندر را اینگونه خواسته بود ، مقتدای بندر
مثلِ تغییرِ حیاتِ یک ذی روح ، درمیان یکعالمه ، هجومِ انگل
کشتی ها درمیان آن طوفان وحشی ،
هیچ شانسی نداشتند برای فرار ازمرگ
راستی ، رُلِ ماس ماسَک را هم نداشت ،
درمیانِ کشتی آن لنگر؟
صحنه انگار، صحنه ی جنگ بود
اما حتی نبود گونی های ماسه ، برای سنگر
بهمن بیدقی 1402/3/29
بسیار زیبا وپر معنی است