درود بر جناب سبکبار عزیز
صبح ساعت 5 مثل هر روز بیدار شدم و آماده شدم و راه افتادم برم سر کار .در حدفاصل بین خانه و سرویس گفتم بگذار سری به نظرات شعر ناب بزنم و ببینم آیا جواب سوالات من رو داده اند دوستان. چون واقعا دلگرفته شدم وقتی ایراداتی از شعر گرفته شد و اصلا نیمایی دونسته نشد ولی وقتی توضیح و دلیل بیشتر خواستم جوابی ندیدم
اما به محض ورود به نظرات با چیزی روبرو شدم که به شدت شوکه ام کرد.
دیدم شخصی ظاهرا کل این به اصطلاح اشعار من رو خونده و نظری طولانی و غرور آمیز در زیر شعر من و در صفحه خود قرار داده.
باور کنید هنوز در حیرت کاملم که دارم این متن رو مینویسم و حتی صبر نکردم یکم آروم شم چون جواب دادن به همچین شخصی برام بسیار ارزشمند است.
واقعا ممنون جناب سبکبار به خاطر مکثی که روی من و شعر هام کردید و برام باور نکردنیکه کسی به سمت من جذب بشه
البته همون طور که خودتون هم اشاره کردید مقدار زیادی از تعاریفتون صرفا مبالغه هست و گرنه خلاصه میشه این: یه کورسوی استعدادی دیده میشه و اگه تلاش کنی شاید بتونی شاعر خوبی بشی
البته که اگه اونطور که گفتید شعر ها رو خونده باشید پس حتما میدونید که من نهایتا از اسفند گذشته به صورت صحیح شعر گفتن رو شروع کردم و حدودا یعنی چهار پنج ماه، پس مسلما هم جای لغزش هست و هم تاثیر پذیری از همه نظرات دوستان چون هنوز تشخیص درست و غلط رو در شعر و ادبیات ندارم و اگه کمک دوستان و بزرگوارانی چون بانو عجم و جناب عسکرزاده نبود قطعا تا حالا شعر گفتن هم خاطره شده بود برای من
واقعا سپاس از محبت بی کران شما
در مورد شعر شما:
من هیچ وقت نه شعری رو نقد کردم و نه به توضیحات مفصلی در مورد شعر پرداختم و علت هم یک جمله کوتاه: من بلد نیستم.
من نه رشته تحصیلیم ادبیات و حتی هنر بوده و نه حتی انقدر ادبیات دوست بودم که بشینم و کتاب های آموزش ادبیات رو بخونم . صرفا به خاطر اینکه در طول خدمت سربازی حوصلم سر نره چنر تا کتاب شعر تهیه کردم و خوندم و کم کم علاقه مند شدم و یه روز ساعت دوازده تا دو نصفه شب پست بودم و همینجور که داشتم با تفنگ تو برجک می چرخیدم سعی کردم شعر بگم و تونستم بعداز دو ساعت بالا پایین شدن دو بیت شعر کاملا غلط بگم:
چو آهویی که خرامد به ناز در ره مرگ/ وزان درخت که ریزد به هر نفس یک برگ
چو بر کشید دفتر دوران ز خامه جوهر دهر/ گذر کند همه عمر گران به سان تگرگ
ملاحظه میکنید؟؟؟
بنده به معنی واقعی کلمه نه شاعرم و نه ادیب صرفا به خاطر علاقه به شعر چند بیتی هم میگم که اگه دوستان یاری کنند که رفع اشکال کنم شاید ادامه هم دادیم . خدارو چه دیدی
پس واقعا در نقد شعر دیگران عاجز هستم و نه میتونم زوایای پنهان شعر رو ببینم و نه هنوز در حدی بلدم که بخوام مشکلات فنی شعر رو بگم
ولی شعر شما رو غم نامه نمیدونم چون در غمنامه خود طرف همه چیز رو گردن میگیره نه از سر خودش باز کنه (البته این نظر منه) و اگر قرار باشه در شعر شما بداهه نوازی کنم (نکته که باید بدونید اینه که من نوازنده نیستم و مطالبی که زیر پست هام نوشتم برای چوبکاری نبوده و خودم هنوز هنر جو هستم و در حال کار کردن کتاب ردیف موسی معروفی هستم) به گمانم دستگاه همایون رو انتخاب کنم . دستگاهی که یه حالت سوز داخلش داره ولی بیشتر از اینکه سوزناک باشه یه حالت با ابهت و با شکوه داره ولی خوب همونجور که گفتم سنگین هست
باز هم از لطف شما بینهایت ممنونم
بسیار زیبا و دلنشین بود
چون امر نمودید
جسارتا با خوانش کمترین آهنگ نیمایی ندارد
مثلا مصاریع سوم و پنجم