یک عمر از عاشقی مجنون گفتند
از داغ غمش از دل پرخون گفتند
دنیا ز وفاداری او ، دم میزد
حرف از دل لیلی بخدا کم میزد
همراه دلش هم همگی خون خوردند
تا عرشِ فلک قصه ی او را بردند
یک عمر نماد عاشقی بود افسوس
عشقش عاریه بود و کمی نا محسوس
ظاهرا وفادار و همه عمر عاشق
گفتند به لیلی فقط او شد لایق
غمهای فراوان به دل لیلی داد
شادی و امان به دیگران خیلی داد
قلبی که برای لیلی اش می ارزید
در جا و سرای دیگری هم ، لرزید
یک عمر نصیب دل لیلی خون شد
بیچاره و دربند دل مجنون شد
بیهوده به حرف دل ایشان خوش بود
اما همه ی عمر دلش ناخوش بود
خون دلش از لیلی ما رنگین بود
سایه اش به روی سر او سنگین بود
لیلی مگر از دوریِ او کم بارید
لطفا به میان از او سخن کم آرید
لابلای قصه ها فقط مجنون بود
یک عمر به باده در دل هامون بود
مجنون اگر عاشق و اگر شیدا بود
از چه ، پیِ ، آزارِ ، دلِ ، لیلا بود !
از لیلی بیچاره کسی رنجی دید؟
درد دل او را احدی هم نشنید !
دل در گرو ظلم دلش لرزان شد
با مرغ شباهنگ دلش نالان شد
عشق اگر چنین است درافتد بهتر
از عرش به خاکدان ، بیفتد بهتر
لیلی دگر از دست همه مُرد و شکست
بر روی خرابه های ، ویرانه نشست
مجنون همه اش را به جفا آتش زد
با لشگری از رقیب بر دارش زد
مجنون من از گوشه ی چشمم افتاد
وقتی که نوای دلبری را سرداد
غم را به نشانه ی وفاداری داد
دردی به دل من از ریاکاری داد
اسمش به میان خائنین دل رفت
همواره پی عشرت بی حاصل رفت
با دیدن جان دادن من خندید او
دورِ دشمنان جانِ من چرخید او
نابودی من برای او شادی بود
او خسته ز من به فکر آبادی بود
تازیانِ غم را به جهانم کوبید
فریاد امان به آسمانم کوچید
دلدادگی اش را همگی هم دیدیم
از هر چه وفا و عشق هم ترسیدیم
دیگر ندهم به خود امانِ ماندن
ناگفته روم بهتر از این جان کندن
مجنون بدهد دل به هر آنکه دارد
از روی سرم سایه ی خود بردارد
بر غصه ی خود پناه بردن بهتر
زخمش بشود عمیق و نیشش کمتر
از دولت عشق او پریشان رفتم
زخمی شدم از او و گریزان رفتم
بیچاره دلم ، خیر ندید از دنیا
مرده است میان این همه واویلا
سردی به جهانم زده قفلی محکم
دنیام شده ، پر از سوال مبهم
#افسانه_احمدی_پونه
عید سعید قربان مبارک