چهارشنبه ۶ تير
|
|
یک شب تو مرا با لبِ خود وسوسه کردی
|
|
|
|
|
بیا که فصل کوچ دل به مشرق نگاه توس
مسیر قشلاق دلم به سمت روی ماه توس
|
|
|
|
|
چه می شودگل من ،نازنین من باشی
به باغ دی زده ام یاسمین من باشی
|
|
|
|
|
فرياد از زرنگي ، در علم و در تجارت
|
|
|
|
|
ما را خم و پیچ و تاب تو خواهد کشت
در بردنِ دل ، شتاب تو خواهد کشت
ای زلفِ سیاهِ یارِ دلخواه ، شب
|
|
|
|
|
اسیر بند و سوی حور بردند
ندیده روی او از بند رستم
|
|
|
|
|
هر روزه به جنگم که همی روی تو بینم
|
|
|
|
|
من به عطرِ نفسِ گرمِ تو عادت دارم
عاشقَم بر گل رویَت ، چه سعادت دارم
تو فقط از من دلخسته مَپوشان
|
|
|
|
|
که دیدم نامه ای نگشوده در آن
|
|
|
|
|
رهگذری دید مرا غرق خون...
|
|
|
|
|
وقتی تو نیستی ، دلم آشوب می شود
می بینمت و حال دلم خوب می شود
|
|
|
|
|
رفت...
رد_پاهایش را هم برد
تا هیچ خاطره ای
زنده نماند ،تا عذابم دهد
عاشق که نه...
فقط کمی
ع
|
|
|
|
|
سن نه نفرتده باخشدا باخدون آغلادون فلک
|
|
|
|
|
آفریده گشتم آفرینم هرچه مراد یار است_لحظه ای درگیر دلگیری اگر باشد برایم عار است
|
|
|
|
|
مى گويى... صلاح بر این است که نباشى
چشم... من باورت دارم
مى گويى... اشتباه بود که باز دوباره آمد
|
|
|
|
|
از شدت فقر ؛ مرد باید چه کند
|
|
|
|
|
شد تازه زمانه و ولی بود انگار
|
|
|
|
|
در مهر تو می بینم آزادی سرزمین
پاینده باد خاک ایران زمین...
|
|
|
|
|
آمدی که ببازم
ایستاده بوسیدنت را
|
|
|
|
|
غش
می کنند کفش هایم روی سنگفرش
و توانم نیست گام بردارم در خیابان هایی که
یادگاران تواند
|
|
|
|
|
من مرد بازیم
بازنده بودم روزها اما راضیم
|
|
|
|
|
یازهرا (س)...
آتشکده تیره شب ز نورِ زهرا
خشک خاک ازدلِ چاکش دریا
|
|
|
|
|
بید مجنون تو و زلف پریشان درباد
دیده خون من واین دل حیران درباد
|
|
|
|
|
باز می خواهم تو را
بعد از آن دم که دل
عابد چشمان تو شد
اینک آن دل هوس زلف تو را کرده است
|
|
|
|
|
گرفته بوددلم برات
ناگه کردهوات
|
|
|
|
|
در معابد یا کلیسا در مصلا رفته ام
|
|
|
|
|
کمانچه هایمان را چه کنیم ؟
|
|
|
|
|
ای که حرف ازدینوایمان پیمبر می زنی
بریتیمان چون علی آیا بگو سرمی زنی
|
|
|
|
|
میرسد روزی برای شعر هایم تب کنی
شعر هایم میشود لیلی و مجنون میکشد
می نابی شده حاظر برای
|
|
|
|
|
تا کی مسمانان
به جرم عشق
با سنگ سلامم می کنید؟
|
|
|
|
|
مهتاب: میان ِ موج ِ شب می لرزید...
|
|
|
|
|
به باران ویران مستی نشینم که آیی
که این بی توبودن غمی جاودان شد
|
|
|
|
|
هیچ می گویی که مجنونت چه شد؟
|
|
|
|
|
السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)
|
|
|
|
|
دريا را
دوست نميدارم هيچ...
|
|
|
|
|
نداری طرح لبخندی به لبهات
لبالب غم درین خُم کردی ای دل
تمام شور و احساس غزلهات
فدای فصل پنجم کردی
|
|
|
|
|
بارون نم نم می باره روی سرم
خیسه از اشکه چشمای ترم
کاشکی منم مثل پرنده ها بودم
می تونستم تا آسم
|
|
|
|
|
در ثانیه های سخت
مایوس ترین....
|
|
|
|
|
خواهم شبی بکوی وفایت سفر کنم
در کوچه های مهر وصفایت گذر کنم
|
|
|
|
|
بهر عشقت جان فدا و دل فدا
|
|
|
|
|
دوباره زنده رود اصفهانت شور می ریزد
خمار چشمهایت نشئه ی انگور می ریزد
به پیچ مو برای ما طناب
|
|
|
|
|
مهربانی منقطع که باران شد
؛
|
|
|
|
|
تو چون مسیح منی آب را شراب کنی
|
|
|
|
|
از تلمبار غصه زیر سکوت .....
تا تظاهر .... دروغ پشت دروغ
|
|
|
|
|
در زیر تور این بار، یک زن گریه می کرد
افروخته، چون شمع روشن گریه می کرد
|
|
|
|
|
زخم عا شق بی گمان درمان نگردد از ضماد
از ازل این زخمها را عشق درمان بوده است
|
|
|
|
|
تا که جان از یدِ جانانِ جهان در بدن است
|
|
|
|
|
سروده ای وزنی با ریتمی مخصوص در باره دلخوری از معشوق
|
|
|
|
|
گُل من از همه گُلهای جهان سر بودی
|
|
|
|
|
ظلم ها روزی نمایان می شوند
خار ها باغ گلستان می شوند
بلبلان قید قفس را می زنند
کرکسان راهی زندا
|
|
|
|
|
به نگاهِ مادرانه ..هوسی مُدام دارم ...
همه یِ وجود خود را ز مدینه وام دارم
|
|
|
|
|
دل به قلم نمی دهد زبانه های ایده ام
|
|
|
|
|
« ترنم ترانه»
ترنمِ تَرانَمی ، بیا بذار بخُونمت
مثلِ گُلایِ اطلسی ، توُگُلدُونم بشونمت
|
|
|
|
|
چون شمع، دل افروخته و پرنوریم
در سوز و گدازِ عاشقی، مشهوریم
آتش به دل و اشک به دامان داریم
عمری
|
|
|
|
|
تواز هرغزالی دلاراتری
توازماه وخورشیدزیباتری
|
|
|
|
|
تا کی این گونه ستم بر اهل معنا می رود
|
|
|
|
|
می خواستم ای دوست که یارت باشم
|
|
|
|
|
دردیست به جانم ز تو پنهان کردم
گیتی_رسائی
|
|
|
|
|
رقص کبوترهای زخمی در شب دیدار
دیدارِ دردی آتشین از سینه ای بیدار
|
|
|
|
|
بیست ودوِ بهمنِ پنجاه وهفت/
نورِ خدا آمد و ظلمت برفت
|
|
|
|
|
...........................................
دیوانه تر از مجنون من ترا نه می سازم
سوزنده تر از آتش
|
|
|
|
|
به لب نامش،به سینه مِهردارم
در اوصافش هزاران شعر دارم
|
|
|
|
|
تو مانند قطره ی دریایی
گاهی هستی و گاهی نه
|
|
|
|
|
بحث یارانه جاودان گرم است
بستر طنز و شاعري نرم است
|
|
|
|
|
مرد،وقتش به آرایش مو شد
کوروش زمانه زیر ورو شد
|
|
|
|
|
عزیزم دردمندردکمی نیست
دراین دنیابرایمهمدمینیست
|
|
|
مجموع ۱۲۵۰۰۳ پست فعال در ۱۵۶۳ صفحه |