جمعه ۲ آذر
منحوس ترین محبوس شعری از سورنا محمدی
از دفتر شبهای استمراری نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۶ ۱۷:۱۳ شماره ثبت ۶۲۷۵۵
بازدید : ۶۶۱ | نظرات : ۱۸
|
آخرین اشعار ناب سورنا محمدی
|
منحوس ترین نسلیم
منحوس ترین
در ثانیه های سخت
مایوس ترین
اندر قفس اندر قفس اندر قفسی
محبوس ترین
منحوس ترین مایوس
محبوس ترین
محبوس ترین منحوس
مایوس ترین
مایوسترین محبوس
منحوسترین
منحوسترینمحبوسترینمایوسترینمنحوسترینمحبوسترینمایوسترینمنحوسترینمحبوسترینمایوسترینمحبو.....
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام اینجا محفل ادبی است و حرف شما باید بر مبنای ادبیات باشد و نقدتان هم ادبی باشد . آیین تقوا ما نیز دانیم لیکن چه چاره با بخت گمراه | |
|
سلام
نوشته ی شما را خواتدم و نظرِ تحلیلی خودم را با بیان ادبی نوشتم .
نقد ؟ ! تقوا ؟!
بخت گمراه ؟ ! بهتر است توجیه بنامید نه بخت گمراه .
روزگارتان خوش . | |
|
سلام شعر برای من مسئله و مقوله ایست الهام گونه و هر شعری یا مطلبی اول بار و به ناگهان در ذهنم ایجاد میگردد و سپس ثبت میشود و سعی هم میکنم زیاد چکش کاری اش نکنم و آن چیزی را که در آن لحظه به من الهام شده و جرقه زده است را با دیگران به اشتراک بگزارم چنین اثاری نمیتواند به روز نباشد.
| |
|
سلام مجدد به روز بودن اثر به جرقه زدن و وحی شدن نیست که. اثر اگر به روز است،فضای زمانی مناسب می طلبد،فکر مناسب می طلبد. در ضمن بی عیار و شعر محض خوب و خالی نیست هیچ- همچون پوچ- عالی نیست
| |
|
دوست نداشتم در مورد این اثر توضیح بدهم ،چون مخاطب باید خودش کشف کند اما چنددخطی مینویسم این اثر واج آرایی حرف سین دارد،یعنی حرف سین به کرات در ان تکرار شده و تلفظ مکرر حرف سین،عبارت "هیس"را در ذهن میآورد که بسته بودن فضای فکری را نشان میدهد . مورد دوم:آنچه شما کلیشه میدانید به عمد تکرار گشته است تا نوعی سرگشتگی و بی سرانجامی نسل موجود را نشان بدهد و این دور،نماد دور باطل همین نسل است. امیدوار بودم یک نفر یکی از این موارد را کشف کند،اما متاسفانه وقتی هیچکس از لفظ عبور نکرد و به معنی نرسید. باز هم میگویم توضیح دادن پای اثر نوعی خرفهم کردن مخاطب است و صورت خوشی ندارد | |
|
خود گویی و خود خندی... خودت مینویسی خودت ترجمه می کنی خودت هم لذت میبردی دست مریزاد | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
ارجمند برادر گرانقدرم
شعر غمگینی خواندم از شما با دیدگاهی به قول خودتان مایوس چرا؟
کلمه ی یاءس و باءس تقریباً از یک ریشه اند . درست است که رنج چونان جسارت ِ ابلیس (ابلاس یعنی ناامیدیِ محض) در عصر ما ریشه دوانده است ولی هنوز و تا همیشه خدا بزرگتر از هر مشکل و هر ناراحتی و هر فشارِ روحی است . خدایی که هر روز را آغازی دوباره برای بیداری و تلاش افریده است یقین به فکرِ " دیروز و امروز و فرداهای" تمام ِ آفریدگانش نیز هست . و ایا غیر از این است که بهترین بندگان خدا همیشه در سخت ترین و رنجمدارترین شرایط به سربرده اند اما هماره شاکر درگاه احدیت بوده اند و خشنود به دردی که از محبوبشان خدای عظیم برای تعالیِ روحشان بر انان میرسد نمونه اش زندگانی ِ پیامبران س یا ایمه س بویژه امام حسین ع است که سخت ترین و جانفرساترین شرایط دوران را با کمال سعه ی صدر پذیرای زندگانی شان بوده اند .
در مورد کلمه ی منحوس هم باز چنین نیست و همه ی افریدگان خدا از جمله انسان تبارک احسن الخالقین اند و تمام توانایی های ِ بالقوه در نهاد همه ی انسان ها وجود دارد فقط باید به قولِ مولوی که شماهم یادم هست از نظرات قبلی تان که مولوی میخواندید ؛ به قول مولوی باید (باتوکل زانوی اُشتر ببند) یعنی هم توکل و هم تلاش لازمه ی مبارزه با هجوم ِ بی امان ِ یاء س ها و باءس ها و غمهاست و به فعلیت رساندنِ این قدرتها و تواناییهای نهادینه در ذات انسان .
گر یاس امد تو به شادی برش گردان
گر شادی امد تو به شُکرِ ازدیادش رسان .
ولا تُقنِطوا مِن رحمت الله
درپناه حق دلشاد بمانید و پیروز