پنجشنبه ۶ دی
اشعار دفتر شعرِ درد نامه شاعر سامان ایرانی
|
|
صدای جیغِ دختری به گوش میرسد ...
|
|
|
|
|
چــشــمـــانت از ازل نـــمناک بــــود
داســــتــانت از ازل غمـــناک بــــود
|
|
|
|
|
مرا قاتل احساست می خوانی چرا
اگر من مجرمم بگو مرا حد بزنند !
لحظه ای امانم ندهند و رحمم نک
|
|
|
|
|
بوی بهار پیچیده توی کوچه های شهر
خدایا من این احسن الحالو نمیخوام
خیلی وقته که من از زندگی س
|
|
|
|
|
دنیا لباسی از جنس غم
دوخت و بر تن من کرد
شبی نیست تا که نباشد
اندر این تن من ، درد
|
|
|
|
|
بارون نم نم می باره روی سرم
خیسه از اشکه چشمای ترم
کاشکی منم مثل پرنده ها بودم
می تونستم تا آسم
|
|
|
|
|
دلم شکسته ای یار،دل رفته بر سر دار
حال دلم شده زار ، نگو خدا نگهدار
بمون کنار این قلب خسته ی من
|
|
|
|
|
چندشب ست که در خواب میبینم تو را
چندشب ست که انگار سراب میبینم تو را
چندشب ست که ماه من در آسمان
|
|
|
|
|
پرنده ی پر بسته ی من ، ناله مکن
با صدای غمگینت دلمو مچاله مکن
|
|
|
|
|
وقتیکه آدمی حیایش را قی میکند
بنای زندگی اش را بی پی میکند
مسیری غلط را هر دم طی میکند
|
|
|
|
|
صدای شاعر خسته ای میآید
از پشت یه در بسته ای میآید
|
|
|
|
|
پس لرزه ها کمی آرام مرا تکان دهید
در وجود من بغضی چند ساله خفته ست
هر چه به سرم آمد از بختی بد
|
|
|