شنبه ۸ ارديبهشت
|
|
به باغ و بلبل و چمن دگر نمی رسد سبو
چرا سبوی خویش را چنین ویار کرده ای
|
|
|
|
|
جاده مسافر می خواد مسافرش منم من ... فاصله ها دل میخواد رهگذرش منم من
|
|
|
|
|
کاش همشهری ات بودم
شکل رویای رنگی ات بودم
|
|
|
|
|
روزی که می رفتی ز چشمانِ تو فهمیدم
هر روزِ عمرِ مانده جز " شامِ غریبان " نیست
|
|
|
|
|
در بهشت رویا
من لب می شوم
تو بوسه می شوی
من گناه می شوم
تو وسوسه می شوی
|
|
|
|
|
آواری
از فرهنگ تاریکی،
و تاریکی،
تار ذهن،
و آن،
طوق بردگی،
و طوق،
زهر مرگ،
ن
|
|
|
|
|
یاد دارم که در زمانِ قدیم - شاعری رفت پیشِ مردِ حکیم
|
|
|
|
|
در خیال بافی ام
موهایت را
به زیبایی خیال می بافم
روبان قرمزت
|
|
|
|
|
امشب ز هوای تو دگر خواب ندارم
یک چشم به در دارم و ارباب ندارم
|
|
|
|
|
آهو برمیدستی وما را نتوان....................
|
|
|
|
|
صبوری کن ، صبوری کن ، صبوری ...
|
|
|
|
|
از هم آغوشی خور ودریا
ابر می زاید قطره را
|
|
|
|
|
درد دلم باید از این هم بیشتر باشد!
سهمم اگر از خاطرت چشمان تر باشد
من خسته ام از بس دعا خواندم،
|
|
|
|
|
قسم بر ناله های آب ؛ دریا ،
پر ازاشگم مرا دریاب دریا،
دلم دیوانه ی خورشیدچشمیست
که ازچشمم رب
|
|
|
|
|
وقتی که با من شی
سرما کنارم نیست
فرق داره اینجا
غصه کنارم نیست
|
|
|
|
|
ﻏﺮﻭﺭ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ
ﺩﺳﺖ
ﺍﺯ ﺧﯿﺎﻝ ﺗﻦ
|
|
|
|
|
1)
چه ساده
داغ هرزگی
بر پیشانی
سپید رخشان
دشت آزادی
خالکوبی کردیم
|
|
|
|
|
صدایم می زنی آقا ، خطابت می کنم بانو
برای دیدنت دل را ، به دریا می زنم بانو
از آن روزی که مهر تو ن
|
|
|
|
|
خدایان هنوز خون می طلبند و قربانی
|
|
|
|
|
اینجا همه دنبال دری هستند و ...
|
|
|
|
|
تهران/ همیشه مسافر است...
|
|
|
|
|
حالا هفتاد دو شب می مونه
تا محرمت که آدم سازه
انتظارش منو عاشق کرده
لحظه ای که در هیئت بازه
چا
|
|
|
|
|
آنچه شد باعث تبعیدی ما گندم بود
نه هماغوشی با دختررزدرخم بود
|
|
|
|
|
باز آمدم و عشق و صفا کردم و رفتم
ابراز ارادت به غریب الغربا کردم و رفتم
|
|
|
|
|
ماه را با گوشه ی چشمت به دام انداختی
|
|
|
|
|
درشبی مهتاب گر کوکب شماری خوشتراست
عشق بازی باتو هم اندر کناری خوشتر است
|
|
|
|
|
در هوای عاشقی بی اختیاری خوب نیست ..
|
|
|
|
|
ما مست تو ایم و می دگر لازم نیست
در می کده ی تو این چنین باید زیست
فردا که کنند ،روحمان را در
|
|
|
|
|
هزاران شب نشستم من به میخانه که بازآیی
|
|
|
|
|
آفرین ای خطّه ی مردآفرین/خاستگاه راد مردان گزین.....
|
|
|
|
|
سهم من از دنیا، تک و تنها بودن
از سحر تا ته شب، غرق رویا بودن
|
|
|
|
|
ای رخت شمع شبستان حضور
ای نگاهت منتظر در کوه طور
|
|
|
|
|
حلقه ی موی مرا
دور انگشتت مپیچ
|
|
|
|
|
کشتی عمر مرا رو به کجا خواهد برد ... دل دریا زده را بحر چه ها خواهد برد.
|
|
|
|
|
مي ميخورم بي جام و بي پيمانه
مدهوش و مستم بي خم و خمخانه
بي مي خرابم همچنان خمّا
|
|
|
|
|
.................................
|
|
|
|
|
لبِ نوشِ تو را بوسیدم و از عشق پرسیدم
به یک گل بوسه ام دادی جواب آهسته اهسته
|
|
|
|
|
تندر کبود، بر سپهر دیدگان م مستولی
کولاک مهیب
شاخه های احساسم را
در سمت برزن فراموشی
کمی پایین ت
|
|
|
|
|
نام تو بر لب نشست عشق پدیدار شد
|
|
|
|
|
سند زده ام
خنده های تو را
خط به خط
چشم های تو را
پلک به پلک
حضور تو را
نفس به نفس
حالا...
|
|
|
|
|
دلم را در کوچه پس کوچه های محله راه آهن،دزدیدی...
|
|
|
|
|
نه کسی درد مرا میداند
نه کسی شعر مرا میخواند
|
|
|
|
|
شدم چو نصفِ جهانی که نیمِ دیگرِ من نیست
گرفته اند ز من مثلِ اینکه " نقشِ جهان " را
|
|
|
|
|
بر ورقهای تاریخ می نشیند تکرار
به جهل و خیال تعفن
|
|
|
|
|
صدا در واژه ها از هم گسسته
|
|
|
|
|
با اشک بگویم غم تنها شدنم را
|
|
|
|
|
گوی سبقت بربا از همه رندان جهان
|
|
|
|
|
الا ای تشنه ما را دم به مژگان سپه آرا <<<<>>>> ز گرد ماه سیمینت نگردانیده ایم آرا
|
|
|
|
|
هندوانه می فروشم
در کنار دشت خربزه و کود شیمیایی
|
|
|
|
|
می خواهم با واژه هایم
تو را به قدیسه ای بدل کنم
|
|
|
|
|
ودر آن بیست و یکم خرداد .....
|
|
|
|
|
تو که اخم می کنی
دیگر نگاهت پر از بوسه نیست.
|
|
|
|
|
دريا مرا در غرقه مى زايد
همراه با يونس
تبدار و كافر مسلك و شيدا
|
|
|
|
|
دلدار ما در خانه دارد آب را
لیکن پسندد غوطه درگرداب را
جامی شراب ناب در بَر دارد
|
|
|
|
|
*این مثنوی خطاب به مردم نجیب و مظلوم افغانستان سروده شده است که در زبان و فرهنگ و برخی صفات و خصوصیا
|
|
|
|
|
من عاشق لعل توام ای در درخشان
از پرده برون آی و کمی زلف بیفشان
|
|
|
|
|
يوسف اينجا حرم امن زليخاست بيا
اين ندا از شكم مادر حواست بيا
|
|
|
|
|
خداوند
ابراهیم را
با آتش نمرود آزمود...
|
|
|
|
|
تا تو را دیدم که تنها می روی / پر شدم از التهابی ناتمام ...
|
|
|
|
|
زندگانی انتخابی بیش در اندیشه نیست ..
|
|
|
|
|
عزیزان من دلی دیوانه دارم
همیشه حالتی مستانه دارم
|
|
|
|
|
ای غرّه تو گر صاحبِ افلاک شوی
سلطانِ جهان مالکِ املاک شوی
|
|
|
|
|
گرمترین ماه سال است
و دستان من سرد.....
|
|
|
|
|
بیا مادر
تو ای تنها رفیق روزهای سخت و...
|
|
|
|
|
الا ای خالق آدم،تماشا کن جهانت را...
|
|
|
|
|
در نكوهش چپاول بيتالمال...
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۹۶ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |