جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر مرتضی حاجی آقاجانی
آخرین اشعار ناب مرتضی حاجی آقاجانی
|
تندر کبود، بر سپهر دیدگان م مستولی
کولاک مهیب
شاخه های احساسم را
در سمت برزن فراموشی
کمی پایین تر از نشان بی کسی
خشکاند
.
.
.
صور اسرافیل
جناغ تردیدم را
شکست
غرشی از عرش بارید
انگار
خدا هم به ستوه آمده
ضجیج ی ، رعشه ی در اندامم پدیدار
سفره تمنا را به سویش
گسیل
سروده نیایش را اقامه
.
.
.
زندگی آمیخته با
آماس جبر
تاب و تحملم را لبریز....
ارگانیسم خمیده....
مزید بر علت
تا زودتر نفس هام به شماره اُفتد
درمانده بودم
نمیدانستم !!
رمقِ ازدحام را دارم....
آهِ وزین ی در سراسر وجودم ترشح
لرزش مرتعشی در من متبلور
و بسوی برزخ تنهایی روان
کاش...
برای هر تمنا
هرماس نمی شدم ، و
قامتم را تا زانو انحنا نمی دادم
تا ستَبر ایستادن
نیام هر شب م نشود!
معکوس میچرخد عقربه های عمرم
عجب!
سناریوی پُر فروغی
از لحظات شهوت رانی و جشن و پای کوبی هوس رانی
چه مُفت
مجال را بی نقش ، حراج
چقدر!؟
تلخ است این جاده بی بازگشت...!
تمام عمر اسیرِ باتلاق جهل
برای خلاصی از این مسلخ
چنگال
به هر ابر بی ریشه
تلاشی عبث
برای پُر کردن پیمانه
از کویر چشمانِ داج صفت
همنشین گوش نواز
هر شب م
اجرای سمفونی
حماقتهای باورپذیر
هرچه بیشتر پارو زدیم
آبستن رهایی غریب تر
سردی قریبی بر تنم فایق
بخیه ناسور زندگی م
از هم گسیخت
ومن با حسرتی عمیق
در سوگ چشمانم اتراق !؟
وجام هلاهل را نوشیدم
****************
تُندر = رعد ؛ آسمان غرش ، سپهر = آسمان ، مُستولی = قالب ؛ چیره ، صور اسرافیل = آنچه اسرافیل روز محشر خواهد دمید ، جناغ = استخوانی باریک در جلوی سینه بدن انسان قرار دارد ، ضجیج = نالیدن از روی ترس ، هرماس = شیطان
آماس = ورم ، سَتبر = تنومند ، نیام = خواب ، سناریو = فیلمنامه ، مَسلخ = قتلگاه ؛ کشتارگاه ، داج = تاریکی شب ، ناسور = زخم عفونی ، هلاهل = زهری که هیچ پادزهری ندارد
***************
مرتضی حاجی آقاجانی - فریاد
مورخه : 01/05/95 ساعت 00:25
بافت کرمان
***********
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.