محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
جمعه 25 خرداد 1403
8 ذو الحجة 1445
Friday 14 Jun 2024
مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..
جمعه ۲۵ خرداد
بر چهره خود نیک علامت دارم
که امروز خوشم حال رضایت دارم
من نفهمیدم دست تقدیر تو چیست
من نفهمیدم تقدیر تو از آن کیست
سال دشواریست رفیق
از کوچه تا هر بام
بی روشن آفتاب
برای دلت کاری باید کرد
زین هجرتی مدام
تو نباشی می روم گم می شوم
محو در یک خوشه گندم می شوم
وای از انا الیه راجعون
در کلاس عشق
تنها با نگاهِ او می سازیم
آسایشِ فردا را
از تو می گویم که پژواک غزل های منی
آشنای شادی و غم های دنیای منی
می بری با خود مرا٬ تا لحظه تکوین
دستای ما گره خورد
تو دست سرد پاییز
هر روز برگ می‌ریخت
پاییز پشت پاییز
یاد تو حس قشنگیست که در جریان است
آنگاه که در میان خیل مشتاقان گناه،کودک کز کرده ازسرما ب
دست او بودش بلند و پر توان //
دست دیگر را از او کردش نهان
شاهینِ پر از جذبه ی
نزدیک ترین .........
و زیارت همه جا آخر شب می چسبد
هر طرف می نگرم
بوی تو هست و گل سرخ.
عطر و بویت همه جاست
دلِ ظرفِ سیاه
بشوی ، دل را
من اهل همین جایم
همه خاطراتم
ریزودرشت،سپیدوسیاه
پریدم ......
روی بام خانه های شهر بی نامی ،
که فریاد نفسها خفته در زندان خوابی پر ز رویا بود
شب پشت شب است
که می آید
به انتظار...
حالم خوبه تو این شبها که هستی
بــاران شـروع بـه بـاریدن کـرده بـود
او چــشم هـایش را بـست
بستنی شاتوتی
به تو که می نگرم
نه که غمگین نشوم خوب می دانم
عقربه های ساعت تو را از من خواهند گرفت
تنها به من عاشق او ميگويد
کوچه ائی بن بست و، خاکی
خونه ائی پیرو شکسته.
الگوی همه کائنات است فاطمه
شمس الشموسِ عرض و سماوات است فاطمه
جن و ملک به دامن او سجده می کنند
تو آسان می نشینی کنار خیالم
سر آن نداری امشب ٬که گذر کنی زکویم
خیال تو امشب به در می زند
هوای دو چشمت به سر می زند
من آرزویی کهنه و نابود بودم
بی تو ، من
دوزخی بی انتها
احوال تو خوب است؟ هوا کم که نداری ؟
قصد گذر از معرکه کم کم که نداری ؟
دلتنگ شدم، چشم بر این عقرب
ای دوست ٬دل آزرده ی دلدار منم...
ای‌دوچشمان‌سیاهت‌دیدنی
آن‌لبان‌سبزه‌ات‌بوسیدنی
* شاعر *
شاعر نیم
باور کنید
چندی است
شعر،
این جان خسته را
وقتی خدا گلت،با صد گنه سرشت
بستم دلم به تو،کندم دل از بهشت
خدا گند که بغض ِ غم بیک بهانه بشکند
رهایم کن از این زندان ، در این مرداب می میرم...
عجیب نیست که جای مرا رقیب گرفت
بزن بارون بزن
من سرنوشتم رو
میون دست های خیس تو دیدم...
هر قدم بی قرار رد شدیم از بهار
که نقش خاطره ای ماندگار مینگریم
اندازه ی خورشید دلم می سوزد...
من اگر داغ گذشته دیده ام
من اگر شکایت پیش قاضی برده ام
برای لمس خوشحالی،تورو امروز کم دارم..............
یه حالی دارم ایــــــن روزا..............
شکايت ميکنم گاهي ازاين اشفته بازارم
ای زلـــــــــــــفِ مُسَلسَلت بــــــلای دلِ من
قدیمابچه گیمون چه زودگذشت
زندگی راهی ست یکطرفه و درد یکطرفه تر...
آزاده وار با گرگ...رقصیدن
ارواح تشنه آزادی
ساعتی دیگر بانگ موذن خواب خفتگان را می آشوبد٫
شب را دریاب تا هیاهوی کوچه راهی نیست
عمر من پای کسی رفته که پابند نشد
همیشه تو رویات غوطه ورم
بیا لعنتی واقعیت بگیر
حرف ناگفته ای مانده در سینه ام
شبیه دستی بیرون مانده از
بچه لاتی هستم و بعد از گذشت سالها
تیغ ابرویت مرا دلتن
من سالها زیسته ام وزن را/
قافیه برادرم/
وردیف خواهرخوانده من است
هرروز/
وزن وقافیه وردیف
روزی آمد سوی سنگ اندرون//
در تراش سنگ شد آن مرد دون
بلاخره تمام شد
دلهره نبودنهايت ....
نگاه كن چقدر بوي مرگ گرفته دامن نفسهايم را ...
چه لحظه با شك
تمامی واژه های شیدایی ام
همانهایی که همیشه برای توست
به نماز ِ وحشت ایستاده ملکوت
" میتازد این مرغ زشت خشنسار دشت
بر
پیکر
پیر
کهن گرگ روزگار "
تحلیل:
خشنسار نوعی
دریای ِ دور از ساحلم
این روزها ،تنها
اینهمه با من تو در جنگ و ستیزی تا به کی؟
من به دنبالت تو از من می گریزی تا به کی ؟
دل شود زخمی
بهشت/ زیر پای من نیست ...
منت کشیدن از معشوق طلب عشق کردن و فریاد زدن عشقو...
شاید بشود دل,به وقیحانه ترین راه به بیراهه رود
ولی آوی
با برگهای زردیک احساس خفته
خود را درون دشتهای مرده وسرد
در سرزمینی دور و در سرما نشسته
بین
به بارانی که هر تیرش به سمّ آغشتنش...
چه زود – این زود – زود بگذشت
مجموع ۱۲۴۷۳۱ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
احسان فلاح رمضانی
محمد رضا خوشرو (مریخ)
مهرداد مانا
علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق 
