سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        آنجا هستی

        شعری از

        ولي الله فتحي (فاتح)

        از دفتر عشق نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۵۹ شماره ثبت ۴۴۰۹۶
          بازدید : ۴۹۸   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ولي الله فتحي (فاتح)

         هر طرف می نگرم
        بوی تو هست و گل سرخ.
        عطر و بویت همه جاست
        بر دل های همه شور
         نیز به هر قلب بلور
        هم به دل­ های پر از شادابی
        در سحر وقت دعا
        در نماز و به نیاز
        هم در آن قلب حضور
        نور هستی و وجود
        عشق و مستی و سرور
        آن همه شوکت و جاه
        عزّت وقدرت و فضل
        کرم و لطف و وفا، معدن جود.
        همه از توست و ما هم همه هیچیم به درگاه تو عشق
        تو «خداوند» کریم
        تو «خدای» همه شوق
        جز تو را کیست به این دل که مراست؟
        نه به این دل
        که به دل ­های پاکی و صفا
        هم به قلوب همه­ ای
        وسعت کار تو را هیچ که پایانی نیست
        تا به هر جا که رود فکر
        شوم مات به راه!
        چون­ که باز اول راهم
        چه کنم،­ راه چو آسانی نیست؟
        گر ضعیفم ولی یاد تو دل را بکشد تا مستی
        آخر هر جای که هستم تو هم آنجا هستی.
        ۸
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۲۲
        درود بزرگوار
        نیمایی بسیار زیبایی است خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        جمعه ۲ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۳۶
        باسلام استاد عزیز عالی مثل همیشه موفق باشید
        آرمین اسدزاد (الف)
        جمعه ۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۵۳
        ساده، صمیمی، شیوا و دلنشین خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نعمت الله احسانی بنافتی (احسان )
        جمعه ۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۲۳

        درود بر شما استاد بزرگوار

        بسیار زیبا و دلنشین و روان سرودید

        آموختم و الگو گرفتم

        دست و قلمت سبز و ماندگار
        صابرخوشبین صفت
        جمعه ۲ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۴۳
        سلام و درود به استاد فتحی عزیز .
        بسیار عالی بود.
        زنده و پایدار باشید. خندانک
        وحید کاظمی
        شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۰۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر استادفتحی بزرگوار
        بسیار عالی و روان
        مرحبا
        فریبا غضنفری  (آرام)
        شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۵۶
        درووودها بر شما بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        عباس زارع میرک آبادی
        شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۵۱
        استاد فتحی عزیز سلام
        بیان احساس عارفانه آنهم به شکلی خلاقانه در این شعر هویدا است
        لذت بخش سروده اید
        زنده باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۰۷
        درود استاد گرامی
        زیبا سرودید
        احسنت
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴ ۱۷:۱۲
        خندانک خندانک خندانک
        اله یار خادمیان(صادق)
        يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۳:۵۲
        سلام ود رو بر استاد گلم جناب فتحی عزیز

        نوشیدم فیض بردم از زلال اندیشه ی ارزشمند شما

        زنده باشی سر فراز و بر فراز خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۱۰
        درودهااااااااااااا
        مانا باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۲۶
        ............ خندانک خندانک خندانک ......................
        درود استاد خندانک
        زیبااااا بود خندانک خندانک خندانک
        ............. خندانک خندانک خندانک ..........................
        روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه این‌گونه اشك می‌ريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟»
        شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: «آری، یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.»
        همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟»
        شیخ در جواب می‌گويد او به من گفت: « شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من می‌گویند. آیا تو هم همانی هستی که همه می‌گویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.»
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0