جمعه ۲۹ فروردين
اشعار دفتر شعرِ نوشته های بین راهی شاعر دمحا ناییاضر
|
|
چقدر خستم
از دنیای وارونه
از این خونه
از این غرهای صاحب خونه
از این دیوار که زندونه
|
|
|
|
|
چه کلمه ی سختیست
تاریک , سرد و غم ناک
|
|
|
|
|
آنقدر پای حرفهایت قدم زده ام
که نمیدانم باید بروم یا برگردم
|
|
|
|
|
فدای قلب مادری
که تَنگ گشته است
|
|
|
|
|
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
آخر مگر خیر تو چیست
|
|
|
|
|
زندگی آسان بود
در تکاپوی زمان
|
|
|
|
|
مانند مردم این کشور شریف است
|
|
|
|
|
سر در گریبان مانده ام
از خانه ام جا مانده ام
|
|
|
|
|
چه روزگاران بدیست
مملو از دلواپسیست
|
|
|
|
|
باز عید نوروز شده
وضعمان بدتر از دیروز شده
|
|
|
|
|
خستگی هایم همش درد و غذاب است
اضطراب است ، انتظار است
|
|
|
|
|
هرروز که در کوچه پس کوچه های دلم قدم میزدم
تو را میدیدم
|
|
|
|
|
نماز هایش غذا نمی شود
تسبیح از دستش جدا نمی شود
وای بر دلش که در آن چه ها نمی شود
|
|
|
|
|
مردمان این شهر همه دیوانگانند
هر که را نشناسند ، دیوانه خوانند
|
|
|
|
|
صحبت از عشق الهی می کنیم
اما بازم دل و خالی می کنیم
|
|
|
|
|
امروز ، روز آخر است
آخر که دیگر روز نیست
|
|
|
|
|
شاید هوا نم دارد امروز
هوا مانند تو کم دارد امروز
|
|
|
|
|
امروز ، روز دیگریست
شاید دگر شوم
|
|
|
|
|
من نفهمیدم دست تقدیر تو چیست
من نفهمیدم تقدیر تو از آن کیست
|
|
|
|
|
من اگر داغ گذشته دیده ام
من اگر شکایت پیش قاضی برده ام
|
|
|